به گزارش خبرگزاری حوزه، مجمع خطبا اصحاب الصاحب علیه السلام به انتشار ۵ کلان ایده محتوایی برای منبر با موضوع "تبیین حجاب در منبر" پرداخته که تقدیم نگاه مبلغان محترم خواهد شد:
در این بحث سعی بر آن است که در پنج فراز نکاتی متکی به آیات، روایات و سیره ائمه اطهار(علیهمالسلام) عرض شود. در ابتدا، دو نما، یکی از جامعه نبی مکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و یکی هم از جامعه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بیان میشود.
جامعه نبوی با ناهنجاریهای حوزه زنان و حوزه حجاب مواجه بوده است و تاریخ هم به این مسئله اذعان میکند. این که آن موقع بیحجابی نبوده، ادعای بهجایی نیست. آیه ۳۳ سوره مبارکه احزاب[۱] صراحتاً میگوید چیزی از جنس تبرج و خودنمایی با تأنیث وجود داشته است که خداوند متعال میفرماید مانند دوره جاهلیت پیشین با آرایش و خودآرایی بیرون نیایید. همچنین، شأن نزول آیات حجاب در سوره نور[۲] هم مربوط به نحوه پوشش بعضی خانمها بود که کسانی بهدنبالشان رفتند و اتفاقاتی برایشان افتاد.[۳]
یکی از چهرههای معروفی که در تاریخ نقل شده است، هند دختر عتبه میباشد که وقتی برای بیعت با پیامبر اکرم آمد موهای بلندی داشت که از پشت خمارش بیرون آمده بود. هند برای هر بندی که میخواندند هم یک طعنهای دارد.
در آیه ۱۲ سوره ممتحنه[۴] است که پیامبر میخوانَد و مورد به مورد آن بیعت میگیرد؛ مثلاً وقتی میفرماید که اولادتان را نباید بکشید، میگوید مگر اولادی برای ما گذاشتی که دیگر او را نکشیم! و با طعنه بیعت میکند.[۵] پس از اتمام بیعت، میگوید کاش اسلام دو سه مورد را نداشت که یکی از آنها خمار است.[۶] گفت ای کاش اسلام این روسری را نداشت و به موهای بلند خود اشاره میکند که ناظر به این است که تبرج جاهلیت اُولی که در قرآن بیان شده، در زنان اشراف و بزرگان مکه وجود داشته است. بدیهی است که تبرج و خودآرایی کنیزان جای خودش بود، چون آنها اشیا تلقی میشدند، خرید و فروش میشدند و باید این زیباییهایشان پیدا میبود.
در جامعه علوی نیز به حسب روایت کافی، امیرالمومنین(علیهالسلام) خطاب به مردم عراق فرمودند که به من خبر رسیده که زنانتان به رجال پهلو میزنند؛ و در روایت بعدی فرمودند که آیا شرم نمیکنید و غیرت نمیورزید که زنانتان به بازارها میروند و با مردان برخورد میکنند.[۷] جالب است که این کنش از سوی زنان اتفاق میافتد، نه از سوی مردان؛ یعنی زنان مزاحم مردان میشوند!
این دو نما نشاندهنده این است که برای آنها نیز این مشکل بوده است. این مشکل را چطور حل میکنند؟
ولایت دو گونه است؛ ولایت عرضی و طولی. ولایت طولی یک ولایت یکطرفه است که ولی بر جامعه دارد؛ ولی ولایت عرضی یک ولایت طرفینی بین ولی و جامعه است. آیه ۷۲ سوره انفال و آیه ۷۱ سوره توبه دو روی یک سکه از این ولایت میشوند؛ از طرفی باید مأوی بدهی «وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولَئِک بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»[۸] از طرف دیگر هم «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ»[۹] این دو روی یک سکه است؛ یعنی باید اتصال برقرار بشود، هم پناه و مأوی باشی و هم بتوانی عیبهایش را تصحیح بکنی. و در نهایت، جامعهای که اینطور به هم متصل شده، به ولی خدا اتصال پیدا بکند.
ولایت عرضی جامعهساز است و ولایت طولی حکومتساز است. یعنی اگر یک جامعه تشکیل شد و پیوستگی در آن شکل گرفت، باید به فکر این بود که اکنون چه کسی حکومت کند. چون اگر این یک شکست و گسست باشد، بنابراین حکومت از ابتدا سر گسل استوار است و هر تکانهای در عرصه جامعه این حکومت را هم میلرزاند. بنابراین باید این ولایت برقرار باشد، تا بعداً به ولایت طولی اتصال پیدا بکند و به آن غایاتی که باید برسد.
اگر این مأوادهی و امربهمعروف و نهیازمنکر اتفاق افتاد، آن وقت جامعه با اتصالش به ولایت طولی میتواند به سمت مقاصد اصلی که برای حکومت اسلامی است برود که در صدر و نهایت آن تهذیب اخلاق و رساندن انسانها به آن کمال نهاییشان میباشد؛ و سر راه خودش باید زندگیشان را تکمیل بکند، مشکلاتشان را حل نماید و... .
از اینجا یک راهبرد اساسی به دست میآید که در فرمایشات مقام معظم رهبری(دامظلهالعالی) بیان شده است که خلق اراده عمومی اصلیترین راهبرد تحقق ارزشها است؛ در یک حکومتی از جنس حکومت امیرالمؤمنین که به وسیله مردم جلو میرود، با خواست و اراده مردم جلو میرود. حضرت آقا یک جملهای دارند که میفرماید «ارزشهای معنوی و الهی با اراده مردم، نه تحمیل بر مردم».[۱۰]
«ارزشهای معنوی و الهی» اینجا از لیبرالیسم جدا میشویم؛ لیبرالیسم میخواهد بگوید ارزش برساخت اراده است، هر چه ارادهها میل کردند ارزش، قانون و یا هنجار میشود؛ و ما این را قبول نداریم. «همراه با اراده مردم، نه تحمیل بر مردم» اینجا از طالبان جدا میشویم، اینجا از روش بنیامیه جدا میشویم که امام صادق(علیهالسلام) فرمودند امارت بنیامیه بر شمشیر و خشونت و جور بنا شده است، اما امارت ما با رفق و مدارا است؛ مردم را با خلق اراده عمومی بهسمت ارزشها میبریم.[۱۱]
همان طور که با اقلیتی که بر حکومت باغی شدهاند، با شمشیر برخورد میکنند؛ بر کسانی که از حدود الهی تجاوز کردهاند نیز حدود جاری میشود. ولی یک جامعه را با شلاق جلو نمیبرند. حضرت آقا در بیانات مذکورشان میفرمایند: «جمهوری اسلامی حرف نویی دارد؛ این حرف نو عبارت است از مردم و ارزشهای الهی. این دو تا باید باهم توأم بشوند و حرکتها و جوامع را شکل بدهند.»[۱۲] و در بیانیه گام دوم هم خلق اراده عمومی را بهعنوان اصلیترین راهبرد بیان کردند.
بنابراین، یک زیرساخت لازم داریم. مدلهای حل را میخواهیم باهم مرور بکنیم؛ یک مدل در جامعه نبوی و یک مدل در جامعه علوی شکل گرفته است. دلیل دو تا بودن مدل، بودن یا نبودن آن زیرساخت است. وقتی جامعه نبوی را نگاه میکنید، میبینید نبی مکرم آن زیرساخت را درست کرده است. پیامبر ولایت عرضی را با مؤاخات بنا کرده است، اوس و خزرج را باهم، و سپس، مهاجر و انصار را هم باهم برادر کرد. این مؤاخات به گونهای بود که برادران دینی از هم ارث میبُردند ( که در سالهای آتی این حکم ملغا و به برادر خونی منحصر شد).[۱۳] این برادری آنقدر قوی بود که برخی از انصار مدینه مثل سعدبنعباده که داراتر بودند، هر شب به ۸۰ نفر از اهل صفه شام میدادند[۱۴] و افرادی که نادارتر بودند پذیراییهای کمتری داشتند؛ بعضی یک اتاق داشتند و همان را نصف کردند و به مهاجرین دادند.[۱۵] اگر فردی از انصار، خانه و یا زمین اضافه داشت، تقسیم کرد، و یا آنها را شریک کردند که بر مزارعشان کشاورزی کنند.
در تاریخ مواردی ثبت شده است که باور آن برای مردم و در فضای کنونی سخت است و آنها را برای عامه بیان نمیکنیم. اما به همدیگر باید بگوییم تا اوج مؤاخاتی که رسول گرامی درست کردهاند را متوجه شویم. تاریخ مینویسد بعضی زنهای دیگری که داشتند طلاق دادند تا به ازدواج مهاجرین در آیند. یعنی برادری تصنعی و ساختگی نبود. پس ولایت عرضی شکل گرفت.
ولایت طولی هم شکل گرفت و پیغمبر را صرفاً یک حاکم عرفی نمیدانستند؛ بلکه ایشان را بهعنوان نبی و ولی قبول کرده بودند. «أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۱۶] را قبول کرده بودند که بارها بر منبرهایتان گفتهاید که در این سالها یک دانه از آب وضوی پیامبر بر زمین نمیافتاد[۱۷]؛ در حج و عمرههایی که پیامبر میرفتند، یک دانه مو و ناخنشان بر زمین نمیافتاد[۱۸] و حتی معاویه برای تبرک از آن برداشته بود که جزو وصایایش این بود که اینها را با من دفن کنید که پیامبر شفاعتم کند.[۱۹] بنابراین، پیامبر بهعنوان ولی قبول شده بود.
چون این زیرساخت بود، خلق اراده عمومی بهوسیلۀ آیه ۱۲ سوره ممتحنه اتفاق میافتد؛ که وقتی زنان مؤمن آمدند با تو بیعت کنند بدین شرایط با آنها بیعت کن؛ یک دسته از مواردی که حرام است را انجام ندهند، هرگز شرک به خدا نیاورند و سرقت و زناکاری نکنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و بر کسی افترا و بهتان نبندند؛ و یکی از لطایف قرآن این است که میفرماید با تو در هیچ امر معروفی مخالفت نکنند؛ یعنی یک عنوان کلی میگذارد که پیامبر بتواند این معروفها را پُر بکند.
شیخ طوسی در تفسیر تبیانشان میگویند بدیهی است که این بیعت یک بیعت تأسیسی نیست و بندهایی که در این بیعت بیان شده همه از قبل حرام و یا حتی دارای حد بودند. یعنی اگر این بیعت هم انجام نمیگرفت، شریعت الهی اینها را حرام کرده بود. بنابراین، این بیعت با چه هدفی بسته شد؟
اینجا را بزرگانمان توضیح دادهاند که این بیعت یک بیعت تأکیدی است و بعضی گفتهاند مثل عهد و نذری است که شما برای یک امر واجب انجام میدهید. مثلاً نماز ظهر بر ما واجب است؛ اگر عهد بستید که امروز نمازم را سر وقت میخوانم، بنابراین نماز دو بار واجب میشود؛ یک بار بهخاطر این عهد، و یک بار هم بهخاطر واجب بودن نماز؛ و اگر آن را ترک کردید، کفاره عهد و قسم نیز بر گردنتان میافتد. حرف الهی را در یک مبایعه اجتماعی آورده است تا هم آن را مؤکد کند و هم معلوم کند. این یک روش و مدل است؛ و الا شما میتوانستید بگویید همه اینها که حرام هستند!
برخی از افراد میگویند آیات حجاب برای همۀ مسلمانها نیست و مختص به مؤمنین و مومنات است. این بیعت اسلام نیست؛ این هم نکته بعدی است که از شیخ طوسی و دیگران نقل شده است که در این آیه بیان شده که «إِذَا جَاءَک الْمُؤْمِنَاتُ»، مؤمنات در اینجا بهمعنای مسلمات است. هند یکی از افرادی است که بیعت کرده،[۲۰] و بنابراین در اینجا مؤمن خُلَص و این حرفها مطرح نیست و ادبیات قرآن همیشه دربارۀ مؤمنین بهمعنای مؤمن خُلَص نمیباشد. در احکام مؤمنین بهمعنای مسلمین و مؤمنات بهمعنای مسلمات است و همه آنها در این مسئله شریک هستند و تطبیق آن هم بر هند است. حتی برخی میگویند هند هیچوقت اسلام نیاورد؛[۲۱] ولی بر حسب ظاهر تاریخ این است که اسلام آورده است؛ اما شما او را جزو مؤمنین تلقی نمیکنید.
این بیان شیخ طوسی به ما کمک میدهد که میفرماید این بیعت زنان به مثابه بیعت جنگ مردان بود؛[۲۲] مردان یک بار در اسلام آوردن و یک بار هم در جنگ و صلحها با پیامبر بیعت میکردند و این اوج مردم سالاری دینی رسول خدا است. اینکه حضرت آقا همیشه میفرمایند مردمسالاری دینی متن اسلام است؛[۲۳] و در سال ۹۵ نیز در حرم امام (رحمةالله) فرمودند که اگر متن اسلام نبود این مرد صریح و قاطع هرگز زیر بارش نمیرفت؛ از غربیها یاد نگرفته بود؛[۲۴] به این معنا، مردم سالاری دینی که خدا گفته است مردم هم بپذیرند؛ نه مردم جای خدا بنشینند که لیبرالیسم بشود، و نه مردم کاملاً پاک بشوند که طالبانیسم بشود. این حرف نو و تازهای است که ما در دنیا آوردیم، هم در پیدایش حکومت و هم در حکمرانی مسئلههایمان. آیه آن هم آیه ۱۲ سوره ممتحنه است، که هم در طبقات الکبری آورده است و یا میتوانید در روایات صحیح خودتان در جلد پنجم کافی شریف[۲۵] و یا تفسیر برهان ذیل همین آیه ملاحظه کنید.
سؤال میکنند که «لَا یعْصِینَک فِی مَعْرُوفٍ» یعنی چه؟ در پاسخ به این سؤال، تفسیر برهان پنج شش مورد را شمرده که از احکام عزاداری مربوط به زنان است؛ مو پریشان نکنند، خودشان را چنگ نزنند، نوحه باطل نکنند و... نوعاً این موارد در همین حوزههایی است که ممکن است زنان دیده بشوند و تبرج اتفاق بیفتد. در کافی شریف دو شرط دیگر را گفته است؛ احتبا نکنند (احتبا یعنی جلبابها را به گونهای دور بدن بپوشانند که حجم بدن معلوم باشد) و خلوت با نامحرم نکنند.
سؤال بنده این است وقتی همه اینها خودش حرام است یا بعضیاش در احکام عزاداری مکروه است، این بیعت یعنی چه؟ بیعت بهمعنای یک معاهده اجتماعی است؛ یعنی با حرفی که خدا گفته، خلق اراده عمومی بکنید؛ هم موردش را معلوم بکنید، هم آن را با یک عقد اجتماعی مؤکد کنید. این یک روش است و در جامعهای که بر مؤاخات بنا شده و مردم آن جامعه پیامبرشان را بهعنوان ولی خدا قبول کردهاند، به راحتی اتفاق میافتد. ملاحظه بکنید بعد از نزول آیات حجاب سوره نور، هیچکسی بیحجاب دیده نشد.
جلد چهارم و فصل چهارم کتاب «اَلصَّحیح مِنْ سیرَةِ النّبیِّ الْاَعْظَم(ص)» اثر محقق ارجمند آقای سید جعفر مرتضی عاملی ذیل «فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ»[۲۶]، که تنها جایی است کلمه حجاب آمده است را ملاحظه بکنید. حجاب در اینجا بهمعنی پوشش نیست، بلکه حجاب یعنی جدار و پرده. «فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» هم یک تکلیف مردانه است.
خانه پیامبر مثل بار عام بود و مردان دائماً به این خانه رفتوآمد داشتند و بعضی وقتها همسران پیامبر معذب بودند. در سوره احزاب گفته هنگامی که غذایتان را تناول کردید زود از پی کار خود متفرق شوید و برای سرگرمی و انس به گفتگو نپردازید، که این کار پیغمبر را آزار میدهد؛ و هر گاه از زنان رسول متاعی میطلبید از پس پرده طلبید.
در دوران رسول خدا راههای رقیب، مانند راه طالبانی بوده است و پیامبر اکرم بر آن امضا نگذاشتند. اگر الان در مدرسه فقاهت سرچ بکنید میتوانید این صفحهای که میگویم را ببینید، در طبقات الکبری هم میتوانید ملاحظه کنید.
عامه خواستهاند ذیل این آیه برای یکی از خلفا فضیلت بتراشند و اتفاقهای زیادی را نقل کردهاند. ولی قبل از نزول آیه ۵۳ سوره احزاب او زنان پیغمبر را به خانهنشینی وادار کرده بود و بر زنان پیغمبر سخت میگرفت؛ در حدی که به او طعنه میزنند که غیرتت از رسول الله بر ما بیشتر است! در خانه ما وحی میآید و پیامبر ما را از این کار منع نمیکند و تو داری بر ما سخت میگیری.[۲۷] و یا زمانی که یکی از فرزندان پیغمبر از دنیا رفته بود و عدهای از زنان عزاداری میکردند، بر همان موردی که پیامبر از آنان بیعت گرفته بود، با شلاق به زنها حمله کرد.[۲۸]
این تنها روش نبود و صحابه روشهای دیگری داشتند و بعداً هم روش خودشان را پیگیری کردند. با توجه به این فصل این کتاب متوجه میشوید که روشهای غیر روش آیه ۱۲ سوره ممتحنه از کجا آب میخورَد و ریشهاش در اسلام از کجا است.
در دوره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز این راههای رقیب تکرار شد. حتماً این روایت معروف را که در کتاب دیاتشان بحث کردهاند، شنیدهاید که خلیفه زن خوانندهای را که باردار بود احضار کرد و او از ترس سقط جنین کرد. او از اصحاب سؤال کرد که باید چه کنم؟! همه اصحابی که نشسته بودند گفتند اشکالی ندارد، چون تو برای حکم الله او را احضار کرده بودی. ولی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند که دیه بچهای که سقط شده بر گردنتان است و باید دیهاش را بپردازید؛ و حکم امیرالمؤمنین نافذ شد و اجرا گردید.[۲۹]
قبل از ناآرامیهای سال ۱۴۰۱ و حاد شدن مسئله حجاب، گزارشی از یکی از دانشگاههای شیراز در فارس ثبت شد.[۳۰] آن موقع کشف کامل حجاب نداشتیم، بلکه فقط بدحجابی بود. آنها ۹ سال (۴۰ ساعت کار تخصصی و ۱۰۰ جلسه همفکری و اجماعسازی با تشکلهای مختلف و والدین و...) کار مداوم فرهنگی از لحظه ثبتنام انجام دادند؛ ابتدا تذکر دادند، سپس مشاوره و در صورتی که چارهای نمیماند به کمیته انضباطی ارجاع میدادند. آنها این کار را برای رسیدن به اجماعسازی انجام دادند تا همۀ تشکلها، نمایندگیها و چهرههای معروف در دانشگاه بر مفاد خاصی از پوشش همنظر بشوند و آن را رعایت کنند. اثر این کار این شد که ارجاع به کمیته انضباتی از ۱۵درصد به ۱درصد کاهش پیدا کرد. بنابراین، این روشها جواب میدهد.
این یک نمونه از جامعه نبوی بود، که خلاصهاش این شد که وقتی زیرساختهایش (مؤاخات با ولایت طولی) درست است، بهراحتی میتوان در آن خلق اراده عمومی کرد؛ چنان که رسول خدا نیز این کار را انجام دادند و بعد از نزول آیات حجاب، هیچ کس بیحجاب دیده نشد.
اما این ولایت عرضی، در جامعه علوی آسیب دید. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در خطبه قاصعه فرمودند شما پس از دینداری بیدین شدید، و بعد از الفت و برادری حزب حزب گشتید.[۳۱] و به تعبیر ابنخلدون عصبیتهای قومی و قبیلگی برگشت. البته این عصبیتها در دورۀ امیرالمؤمنین(علیهالسلام) برنگشت، بلکه بعد از پیغمبر برگشته بود و در دوره امام علی(علیهالسلام) اثر آن پیدا شد (بهعلاوه آمایش سرزمینی که بنیامیه درست کرده بودند که جابجاییهای جمعیتی در کوفه اتفاق افتاد).
مواخات در جامعه علوی دیده نمیشد و بین عرب و عجم، مهاجر و انصار، و قریش و غیر قریش تبعیض قائل شده بودند. جامعه با تبعیض بهسمت تجزیه و با عدالت به سمت تعمیم میرود. جامعه با عدالت یک کُل را بههم وابسته میکند و تبعیض آن را ذره ذره میکند. اول عرب و عجم بود؛ به همان معیاری که عرب و عجم را تقسیم کردند، عرب به مهاجر و غیر مهاجر تقسیم شد؛ و سپس، مهاجر به قریشی و غیر قریشی تقسیم شد؛ در نهایت، بین اموی و غیر اموی تقسیمات انجام شد و فقط خودش و نزدیکانش (برادرزادههایش و عموزادههایش و...) را سر کار آورد،[۳۲] و اینقدر حاد شد که به کشته شدن خلیفه اموی انجامید. در این دوره است که هم مؤاخات ضربه خورد، هم با امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در سال ۳۵ هجری بهعنوان ولیِ خدا بیعت نشد، بلکه بهعنوان خلیفه و حاکم بیعت شد.
وقتی در سیره دقیق میشویم، میبینیم که آقا از ترتیب اولیاء استفاده کرده است. در امور فقهی یک ترتیب اولیایی داریم که آن را در دو جا بحث میکنند که عمدتاً در مسئولیتهای مدنی است؛ یکی در حوزه بازار (یعنی تجارت و بیع)، و یکی در حوزه نکاح. در ترتیب اولیا، اول خود فرد ولایت دارد که شدیدترین ولایت است و ولاء ملک است؛ بعد از آن، وصی و وکیلش. به اینها اصطلاحاً در تعبیر فقهی تولیت میگوییم که هر فردی میتواند در زمان حیاتش فرد دیگری را وکیل و یا در زمان مماتش او را (در یک امر خاص، نه در همه امور) وصی کند.
بعد از خودِ فرد، أب و جد ولایت دارند و سپس حاکم شرع (کسی که جایز است تصرفات حکمیه بکند) ولایت دارد؛ به این ترتیبِ اولیاء میگویند. یعنی ابتدائاً حاکم در خرید و فروش من دخالت نمیکند، خودم دخالت میکنم، پدرم دخالت میکند، جدم دخالت میکند؛ اگر من سفیه شدم، یا صغیر بودم و پدر و مادری نداشتم، آن وقت حاکم ورود میکند. به این ترتیب اولیاء میگویند. در نکاح هم همین جور است، اول أب و جد است، بعد اگر وصی و وکیل هم ملحق بکنیم؛ و سپس حاکم ورود میکند.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در ناهنجاری که اتفاق افتاده بود، ترتیب اولیاء را به کار بردند. در روایت اولی که بیان شد و در باب غیرت کافی آمده است، امام علی(علیهالسلام) فرمودند آیا حیا نمیکنید و به غیرت نمیآیید که زنانتان در راه با مردان برخورد میکنند؟![۳۳] در واقع به مردان که شوهران یا پدران هستند خطاب میکند تا از طریق ترتیب اولیاء وارد بشود. این یک تدبیر اجتماعی است؛ مدل حضرت از طریق ترتیب اولیاء میرود و این مدل در جامعهای که قبیله و عشیره در آن خیلی قوی است، راحت جواب میدهد. ولی این مدل، در دنیای شهروندی جواب نمیدهد و ما باید به گونهای دیگر عمل کنیم.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میتوانست بگوید زنان به خانه برگردند، و یا به روش خلیفه مذکور و با تازیانه عمل کند. ولی ابتدا، غیرت مردان که ولایت شوهر و پدر است را برای آن ناهنجاری تحریک کرد (باب غیرت). دومین تدبیری که کردند این بود که سمت حرکت زنان را از مردان جدا کردند که بر زنان سزاوار است جانب دیوار راه بروند.[۳۴]
در آن بستره،[۳۵] به روش قمیها و به روش مرحوم آقای بروجردی روایات را بخوانید؛ یعنی بستره زمانیاش را ببینید که روشهای دیگری نیز بوده است؛ او مثلاً با تازیانه مانع خروج زنان پیغمبر میشد و با آنها برخورد میکرد؛[۳۶] یا دربارۀ بیعتی که پیامبر گرفته بود، با آنها با تازیانه و سختگیری برخورد میکرد. اما امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مانع خروج زنان نشد و فقط مسیر زنان و مردان را جدا کرد و این در کوفه نهادینه شد. امام علی(علیهالسلام) هم تدبیر اجتماعی اندیشید، هم ترتیب اولیاء را به کار بُرد.
بدیهی است این تدبیری که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) اندیشید، فقط مختص همان موطن و زندگی عشیرگی است؛ و هماکنون که در دوره شهروندی هستیم و آمارها نشان داده که درصد زیادی از شوهران همراه همسر خویش هستند و بسیاری از والدین نیز مانعی برای این منکر اجتماعی ندارند، این تدبیر جوابگو نیست و شاید روش پیامبر اکرم شدنیتر باشد.
نکته بعد این است که کشف حجاب و معضلات حجاب (نه بقیه منکرات عفاف) بعد از پیامبر اکرم، و بهخصوص بعد از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) احیا شد؛ این هم یک تاریخ سه مرحلهای دارد که بعضی از آنها در روایاتمان هم بیان شده است و خوب است به آن توجه کنید.
گام اول، حکمِ حکومتی خلیفه دوم بر برهنگی سر کنیزان است؛ ذیل آیه ۵۹ سوره مبارکه احزاب که خداوند خطاب به پیامبر اکرم فرمودند: «ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند. این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند به احتیاط نزدیکتر است». [۳۷]
مستحضر هستید که کنیزها مِلک بودند و دیده و خرید و فروش میشدند؛ از اینجا بعضی از زنان آزاد هم محل تعرض واقع میشدند که خریده بشوند یا تقاضای نکاح میشد و برخی از این زنان متأهل هم بودند؛ این آیه نازل شد که شما حجاب بیشتری سر کنید و اگر به روایات ذیلش مراجعه کنید، گفته شده است که زنان آزاد حجاب کامل داشته باشند.[۳۸]
نکته مهم این است که آیا کنیزان حتماً باید سرشان برهنه باشد؟ گفتند زنان آزاد حتماً سرشان پوشیده باشد، کنیزان میتوانند پوشیده باشند، میتوانند آزاد باشند. در یکی از روایات که معتبرترین روایت این باب در وسایل الشیعه است، آمده است که ابیخالد قماط میگوید از امام صادق(علیهالسلام) درباره پوشاندن سر کنیزان سؤال کردم. ایشان فرمودند اختیار با خودشان است که بپوشانند یا نپوشانند. سپس، فرمودند که پدرم امام باقر(علیهالسلام) میفرمود کنیزان شلاق زده میشدند و به آنها گفته میشد که شبیه زنان آزاد نباید بگردید.[۳۹] این یک حکم حکومتی بود. روایات دیگری نیز هستند که کنیزان نباید سر خود را بپوشانند؛ ولی چون این روایت معتبر است، اصحاب میگویند آن روایات تقیهای است، چون مطابق حکم عامه است.
کنیزان هم میتوانستند سرهایشان را بپوشانند، اما چون نگاه کالا به آنها میشد حکم کردند که حتماً باید سرشان برهنه باشد. بعد که زنان رومی و کنیزان ایرانی آمدند، وضع خیلی بد شد و آن ماجرای کوفه ماحصل این اتفاق است. این گام اول بود.
در گام دوم، قرآن شریف در آیه ۱۶ سوره اسراء[۴۰] یک قاعدهای را بیان میکند که هر وقت خواستیم یک قریهای را هلاک کنیم به مترفین آن اجازه میدهیم که فسق بورزند. بنابراین، فسق همیشه از قله مترفین شروع میشود؛ این قرآن است که میگوید قلههای فسق آنجا هستند و تاریخ هم گویای این واقعیت است.
بهعلت تبعیضهای بیتالمال، در جامعه کنونی یک طبقه مترفین داریم که آسیبهای بسیار زیادی وارد کرده است و از قضا یکی از این آسیبها در مرزهای حجاب و عفاف است و این مشکلی که با عنوان کشف حجاب در طبقات پایین داریم، حدود پانزده یا بیست سال پیش مختص طبقه بالا بود؛ چنانکه امروز، سگگردانی در طبقه بالا رواج پیدا کرده و ده سال دیگر همهگیر میشود و در خانواده فقرا هم این سگها پیدا میشوند و تفاوت آن در قیمت و نژاد سگها خواهد بود.
یک نمونه تاریخی و چهره شناخته شده، عایشهبنتطلحه است که نوه خلیفه اول بود و عایشه همسر پیامبر، خالهاش میشد. او جایگاه خوب اجتماعی داشت و دههزار دینار پول تو جیبی میگرفت. یکی از کارهایی که او کرد مرز حجاب را از آیه خمر عقبتر بُرد.[۴۱]
قبلاً، زنان روسری را پشت گوش میانداختند و بعضاً گردن و سینهشان پیدا بود. بعد از آن ماجرا که جوانی یکی از زنان مدینه را دنبال کرده بود و صورتش خراش خورد، آیه خمر نازل شد. بعد از نزول آیه خمر، زنهای شناختهشده که اغلب از خانوادههای اصیل بودند، یک نقاب بر چهره داشتند. اولین زنی که جرئت کرد نقاب را بردارد و روسری را هم به پشت گوش برگرداند، عایشهبنتطلحه بود؛ یعنی پوشش را به قبل از آیه خمر برگرداند. او خیلی از ناهنجاریهای دیگر هم انجام داد؛ مهمانیهای مختلط میگرفت و نوازندگانی دعوت میکرد. همچنین، در ماجرای والی مکه زبانزد شده بود که والی مکه خاطرخواه او بود. وقتی عایشه به مکه رفت و طواف انجام میداد، والی مکه به تماشای او نشست و تا تمام شدن عمره، اقامه نماز در بیتالله را به تأخیر انداخت.[۴۲] بنابراین، این چهرههای معروف مرزها را جابهجا کردند.
گام سوم، در فسق یزیدی اتفاق افتاد که اوج ماجرای بنیامیه است و خیلی توانست هنجارهای جامعه را جابهجا کند. همانطور که تاریخ مسعودی و دیگران نوشتهاند مشروبخواری در دوره یزید خیلی بیشتر شد و شرب مشروبات الکلی در جامعه رواج پیدا کرد.
یکی از کارهایی که شما بارها روضه آن را خواندهاید و از حضرت زینب کبری(سلاماللهعلیها) نقل کردهاید که این را صراحتاً به یزید نسبت میدهد: «قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ، وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ»[۴۳] است. اگر آن قول صحیح را بپذیریم که اصل روسری به غارت نرفت و سر آلالله(علیهمالسلام) برهنه نشد، اما این قطعی است که وجوهشان کشف شد. در بعضی نقلها است که با آستین چهره خود را میپوشاندند و جاهایی که دستشان در غلوزنجیر بود این کار را نیز نمیتوانستند انجام دهند.
این را چطور تألیف میکنید؟ یا یزید خواسته است آنها را بهعنوان کنیز جا بزند و تحقیر کند (البته اگر کنیز بود باید کل سر برهنه میبود)، یا اینکه تعمدی در این کار بوده است؛ چون حضرت این را بهعنوان استیضاح یزید زیر سؤال میبَرَد که همه را بر ما مشرف کردی و از بلندی آدمهای اراذل ما را دیدند و شهر به شهر گرداندند. احتمال دوم که راجحتر است این است که وقتی آن آقازادگان فاسق آنطور مرزها را جابهجا میکنند و خودش هم اینگونه فسقهای علنی انجام میدهند، همین مقدار هم اگر برای آلالله(علیهمالسلام) اتفاق بیفتد، از قلههای عفاف میتراشد و جامعه را میتواند به آن سمتی که باید ببرد.
در جامعه این سه گامی که بود اثر کرد و اتفاقهای بسیار ناگواری افتاد که مجال نیست.
واضح است که همه دستگاهها موظف هستند؛ ولی در اینجا در عالم تبلیغ سخن میگوییم که باید صدای حق و تکلیف زن بهطور متوازن برقرار گردد. پیغمبر خدا هم صدای حق زنان شد و جلوی زندهبهگوریشان که بدترین ظلم به زنان بود را گرفت، و هم صدای تکلیفشان شد که حجاب است.
یکی از تجربیاتی که بنده شاهد آن بودم این است که تعدادی از جوانهای مبلغ و دانشجویان یکی از شهرها، (قبل از ماجرای حجاب ۱۴۰۱) یک کار میدانی انجام دادند و چند دانشجوی دختر از تمام مغازههای خیابانهای اصلی آن شهر، از بیش از ۴۰۰ نفر (از یک شهر صدهزار نفری) در مورد سن و میزان حقوقشان مصاحبه گرفتند؛ و وضعیت حجاب را خودشان تکمیل کردند. در آن دوره که هنوز از کشف حجاب صحبتی نشده بود، وضعیت حجاب خیلی ناجور بود و بعد از آنالیز دادهها، به این نتیجه رسیدند که حقوق بیش از ۹۰درصد این دختران و زنان خیلی کم و زیر کف حقوق کارگری بود و آنها مُفت به کار گرفته شده بودند. اغلب آنها بیمه نبودند و بسیاری از این مشاغل، مشاغل مردانه بود.
نتایج را با نمایندگی یکی از اعضا و همراه با امام جمعه شهرشان، به شورای فرهنگ عمومی شهر بردند و پیشنهاد دادند که امام جمعه و شورای فرهنگ عمومی در ابتدا بر حقوق این زنان شاغل بایستند که چرا زنان را کارگر کردهاند و زیر حقوق کارگری به آنها میدهند؟ البته یک بدجنسی هم در ذهنشان بود که با فشار آوردن از طریق قسمتهای مربوطه که باید شرایط قانون کار را دربارۀ بانوان رعایت کنید، یا اینها را اخراج میکنند و جایش پسرها را میگذارند (که مطلوب ماست و بیحجابیها جمع میشود)، و یا شرایط کار را برای آنها رعایت میکنند و پیام اول مثبت میرود که برای حقوقتان با شما ایستادیم. و این حرف خیلی اثر کرد. جلسه بعدشان با اصنافِ اینها و برای طراحی یک پوشش واحد بود که خودتان مشخص کنید که فروشندههای زن چه بپوشند.
یک نکته بسیار مهم این است که صدای حق و تکلیف به شکل متوازن باشیم. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در خطبه ۸۷ نهج البلاغه فرمودند: «کسی را که دلیلی بر ضدّ او ندارید، معذور دارید، و آن کس منم.»[۴۴] و سپس کارهایی که برای مردم کردهاند را برمیشمارند؛ از جمله میفرمایند: «به وسیله عدالتم لباس عافیت بر شما کردم، معروفها را هم فرش پایتان کردم» (یعنی برای جامعه هنجار کردم). این خیلی مهم است که این دو وزنه متعادل باشد و هم آنجایی که حقش است و هم آنجایی که تکلیفش است؛ صدای متوازن هر دو باشیم، نه لیبرال بشویم که از تکالیف نگوییم و نه فقط صدای تکالیف بشویم.
دومین نکته این است که بخواهیم با قلههای فسق برخورد شدیدتری داشته باشند. حدود پانزده سال پیش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی تحقیقی درباره پوشش کرد که ۵۰۰درصد رشد قاچاق پوشش از مجاری و طرق قانونی و شبه قانونی میباشد. شبه قانونی مثل اینکه کانتینرهایی که برای ترانزیت هستند و در ایران باز و فروخته میشوند.
در همین دوره، ماجرای ساپورت اتفاق افتاد که آقای علی مطهری وزیر کشور وقت را در مجلس احضار کردند و به علت زیاد شدن ساپورت در تهران کارت زرد به او دادند. حدوداً در سالهای ۹۰ الی ۹۲ گزارش گمرکات را بگیرید. یک قانون گذاشتیم که هر کالایی که خودمان تولید میکنیم ثبتِ سفارشِ واردات نکنیم. این قانون در پوشاک درباره ۷۰ مورد دیگر اعمال گردید، ولی درباره ساپورتها رعایت نشد؛ یعنی از مرزهای قانونی گمرکات وارد میشد و ۵۰۰درصد هم رشد قاچاق داشت. یک کسی از اینجا جیب پر میکند؛ خیلی بیعدالتی است آخرین مصرفکننده را بگیریم و آن فرد یا گروه اصلی را رها کنیم.
ستارههای سینما و موسیقی همین ساپورتها را در شبکههای اجتماعی همانند اینستاگرام تَن میکنند تا مُد شود. یک پژوهش مفصلی در مورد ساپورتپوشی انجام دادم که یکی از حلقهها آکادمی گوگوش و دیگری باربی بود که ساپورتپوشی را رایج کنند. فصل به فصلِ آکادمی گوگوش که در «من و تو» پخش میشد، تعداد ساپورتپوشهایش بیشتر میشدند تا بتوانند این نوع پوشش را در جامعه ایرانی رواج دهند.
برخورد با مترفین باید در اولویت باشد. درباره مترف که به اتراف رسیده و تبذیر میکند، حکم شرعی داریم؛ این حکم را حدود ۶۰۰ سال قبل فقها گفتهاند و حکمی نیست که جمهوری اسلامی الان درآورده باشد. تفاوت اسراف و تبذیر چیست؟ اسراف در مورد مصرف کردن بیشتر است، ولی تبذیر مصرف در غیر مورد است که حتی کمِ آن نیز در فقه حرام است. مثلاً اگر فردی بیش از اندازه شیر بخرد و نتواند بخورد، اسراف کرده است؛ ولی اگر وان حمامش را پر از شیر کند و در آن آبتنی کند، این تبذیر است.
تبذیر موجب سَفَه و سَفَه موجب حَجر است، و آن فرد در اموالش ممنوع التصرف میشود؛ اموالش مصادره نمیشود اما باید ممنوع شود. آیا شنیدید از این حکمها صادر کرده باشند؟! آیا پیتزای طلا در برج میلاد نیامد؟! آیا بستنی طلا نیامد؟! کسی آنجاها را هم پلمپ کرد؟! کسی اینجاها را هم بهعنوان اینکه موارد تبذیر و سَفَه هستند، حسابشان را بست؟!
سومین نکته این است که از سکولاریسم مراقبت کنیم. در رابطه با بدحجاب یا کاشف حجاب پند و تدبیر فایده نکرده، و به «بند» رسیده است و باید برخورد کرد. به تعبیر شهید مطهری در "ده گفتار" میگوید: «پند داریم، بند داریم، تدبیر داریم»[۴۵] و در مقاله "امر به معروف و نهی از منکر" میگوید: «تدبیر از پند بیشتر اثر میکند» و مثالهایی آنجا میزند.
باید توجه کرد که در «بند» باید با شخص متخلف برخوردِ مسئولیت کیفری کنید، نه مسئولیت مدنی. مسئولیت مدنی مربوط به مواردی است که ضمان اتفاق میافتد و به این معناست که هر کسی نسبت به اعمالی که عمداً یا در نتیجۀ بیاحتیاطی به جان یا سلامتی، مال یا آزادی، حیثیت و یا شهرت تجاری دیگری لطمهای وارد کند، چه مادی و چه معنوی مسئول است و خسارت ناشی از عمل خود را نیز باید جبران کند. نمیگویم برخورد نکنیم، نمیگویم دوربین عکسش را نگیرد؛ میگویم به دادگاه احضار بشود. اینکه دوربین عکسش را انداخت و از حسابش کم بشود، این مسئولیت مدنی است؛ مسئولیت کیفری باید باشد.
میگویید آقا حجم پروندهاش زیاد است! این همه مشاور در قم است، آنها را ضابط قضایی بکنید، یک دستگاه قضایی و آخوندهایی که مشاوره هستند سر کار بیایند. افرادی که عکسشان افتاده، اگر نمیداند ارشاد جاهل بشود، اگر میداند ببینید که چرا این کار را انجام میدهد. اگر مشاوره لازم دارد، در این مرحله برایش پرونده نکنید. ولی متعمدین مُصِر را به دادگاه ببرید.
وقتی افراد را برای حد زنا و حد شراب و... به دادگاه میبرند، یعنی در واقع به آنها کرامت دادهاند که بتوانند از خودشان دفاع کنند و توضیح بدهند و یک وقت مثلاً در مسائل فحشا اثبات نکنند بلکه به شبهه بوده است. اینجا نگوید من نمیدانستم یا اینکه مسلمان نبودم؛ تا بگویند مسلمان هم نباشی در قانون جمهوری اسلامی باید رعایت کنی. پس این راهحلهایی که عکسش در دوربین افتاد از حسابش کم بکنید، راهِ اسلامی نیست و احضار از طریق کیفری باید انجام شود.
دستگیری و احضار زنان در اسلام با مجرمان مرد فرق میکند. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در نامه ۱۴ نهج البلاغه درباره زنان شامیان که در صفین ملاقات میشوند، به فرماندهانش مینویسد: «زنان را با اذیت و آزار به هیجان نیاورید، هر چند آنها به شما دشنام دهند و به سرانتان بدگویی کنند.»[۴۶] عجیب این است که میگوید: «حتی در زمانی که جنگ حربی با مشرکان داشتیم هم مأمور بودیم دست از آزار زنان مشرک برداریم.» الحمدلله دستگاه انتظامی به این امر توجه کرده است. وقتی درباره باغیان یا ملحقان به باغی اینگونه است، درباره بقیه منکرات به طریق اُولی است و این را هم باید رعایت کنیم.
پی نوشت ها:
[۱]. وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لَاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی وَ أَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَ آتِینَ الزَّکَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا [سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳]
در خانههایتان بمانید و مانند دوران جاهلیتِ گذشته، در کوچه و خیابان خودنمایی نکنید. نماز را با آدابش بخوانید و صدقه بدهید و از خدا و رسولش اطاعت کنید. خدا میخواهد هر گونه ناپاکی را فقط از شما اهلبیت (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین) دور نگه دارد و نیز شما را کاملاً پاکوپاکیزه نگه دارد. (تعبیر «جاهلیتِ گذشته» نشان میدهد که جاهلیتِ دیگری هم در آینده در پیش است! در عصر کنونی، تحقق این پیشگویی را در دنیای بهاصطلاح متمدن میبینیم: فرهنگ برهنگی و بیبندوباری در جهان رواج دارد و ذهن بسیاری زنان و دختران غیرمسلمان و حتی مسلمان را دغدغۀ خودنمایی و نگاهربایی و آرایش و تسخیر کرده است آیۀ ۲۹ سورۀ نور (ص۳۵۳) را هم ببینید.) [ترجمه علی ملکی]
[۲]. وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَایُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَ لَایُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْیَظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَ لَایَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ [سوره مبارکه نور، آیه ۳۱]
به بانوان باایمان هم دستور بده چشمچرانی نکنند و اندام جنسیشان را از نگاه دیگران بپوشانند و جز آنچه بهخودیِخود پیداست، زیور و آرایش خودشان را بهنمایش نگذارند و با روسریها و مقنعههایشان گردن خود را هم بپوشانند. زیور و آرایش خودشان را هم بهنمایش نگذارند، مگر برای این افراد: شوهرهایشان، پدرهایشان، پدر شوهرهایشان، پسرهایشان، پسرهای شوهرانشان، برادرهایشان، برادرزادههایشان، خواهرزادههایشان، بانوان مسلمان، کنیزان و غلامان خودشان، حتی اگر مسلمان نباشند، مردان عقبافتادهای که به جنس مخالف میلی ندارند یا کودکانی که چشموگوششان هنوز باز نشده است. همچنین، طوری راه نروند که صدای زیورهای مخفیشان جلب توجه کند. ای مؤمنان! همگی با اجرای امر و نهیهای الهی در زندگی، راه خدا را طی کنید تا خوشبخت شوید. (البته دستور ندادن به پوشاندن زیور و آرایش ظاهریِ معمولی و متعارف برای زنان، مجوزی برای نگاهکردن مردان به آنها نیست همچنین، زیور غیرمتعارف و آرایش غلیظ باید از نگاه مردان پوشانده شود؛ مثل خلخال و کفشهای پاشنهدار که صدای تقتق آنها توجه مردان نامحرم را به خود جلب میکند، همچنین، زنان نباید دستانشان را طوری تکان دهند که صدای النگو و دستبندشان توجه نامحرم را به خود جلب کند.) [ترجمه علی ملکی]
وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَایَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ [سوره مبارکه نور، آیه ۶۰]
اشکالی ندارد که بانوان پیر و ازپاافتادهای که دیگر جاذبههای جنسی ندارند، لباسهای روییشان (مثل چادر، مانتو، روسری و مقنعه) را نپوشند؛ بهشرط آنکه آرایش نکنند و زینتشان را نشان ندهند. البته اگر پوشش کامل را رعایت کنند، برایشان بهتر است؛ زیرا خدا شنوای داناست. [ترجمه علی ملکی]
[۳]. جوانی از انصار در مسیر خود با زنی روبرو شد (و در آنروز زنان مقنعه خود را در پشت گوشها قرار میدادند و طبعاً گردن و مقداری از سینه آنها نمایان میشد)، چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت. هنگامی که زن گذشت جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه میکرد، در حالی که راه خود را ادامه میداد. تا اینکه وارد کوچه تنگی شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه میکرد، ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزی استخوان یا قطعه شیشهای که در دیوار بود صورتش را شکافت! هنگامی که زن گذشت، جوان به خود آمد، دید خون از صورتش جاری است و به لباس و سینهاش ریخته! (سخت ناراحت شد) با خود گفت: به خدا سوگند من خدمت پیامبر میروم و این ماجرا را بازگو میکنم، هنگامی که چشم رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به او افتاد فرمود چه شده است؟ جوان ماجرا را نقل کرد، در این هنگام «جبرئیل»، پیک وحی خدا نازل شد و آیه فوق («قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ...») را آورد.
وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۹۲؛ نور الثقلین، ج۳، ص۵۸۸؛ المیزان، ج۱۵، ص۱۱۶؛ تفسیر صافی، ج۳، ص۴۳۰
[۴]. یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أَنْ لَایُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَ لَایَسْرِقْنَ وَ لَایَزْنِینَ وَ لَایَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَ لَایَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لَایَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [سوره مبارکه ممتحنه، آیه ۱۲]
پیامبر! وقتی بانوان مسلمان پیش تو میآیند تا با تو بیعت کنند، به این شرط با آنان بیعت کن که: چیزی را بهجای خدا نپرستند، دست به دزدی نزنند، زنا نکنند، بچههایشان را نکشند، بچههای نامشروعی را که پس میاندازند، با دروغودغل به شوهرانشان نسبت ندهند و در کارهای خوب از تو سرپیچی نکنند. همچنین، برایشان از خدا آمرزش بخواه که خدا آمرزندۀ مهربان است. (آیۀ ۳۱ سورۀ إسراء (ص۲۸۵) را هم ببینید.) [ترجمه علی ملکی]
[۵]. در صفحات ۳ تا ۱۰ جلد هشتم طبقات الکبری بندهای این بیعت آمده است. به پیوست شماره ۱ با موضوع «بیعت رسول خدا با زنان در کتاب طبقات الکبری» مراجعه کنید.
[۶].
[۷]. الإمام علیّ(علیهالسلام): یا أهلَ العِراقِ، نُبِّئتُ أنَّ نِساءَکُم یُدافِعنَ الرِّجالَ فِی الطَّریقِ، أما تَستَحیونَ؟! قال الکلینی: فِی حَدِیثٍ آخَرَ أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ(عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ لاَتَغَارُونَ نِسَاءَکُمْ یَخْرُجْنَ إِلَی اَلْأَسْوَاقِ وَ یُزَاحِمْنَ اَلْعُلُوجَ.
ای اهل عراق! باخبر شدم که زنان شما در راه، با مردان برخورد میکنند؛ آیا حیا و شرم نمیکنید؟! مرحوم کلینی میگوید: در حدیث دیگری آمده است که حضرت فرمود: آیا حیا نمیکنید و به غیرت نمیآیید که زنانتان بهطرف فروشگاهها بیرون میروند و با افراد بیایمان و لاابالی برخورد میکنند؟! الکافی، ج۵، ص۵۳۷
[۸]. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْیُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّی یُهَاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَی قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ [سوره مبارکه انفال، آیه ۷۲]
مسلمانانی که هجرت کردند و با مال و جانشان در راه خدا جنگیدند، یعنی مهاجران، و مسلمانانی که پناهشان دادند و کمکشان کردند، یعنی انصار، بر یکدیگر ولایت دارند؛ ولی کسانی که مسلمان شدند و مهاجرت نکردند، هیچگونه مسئولیتی در برابرشان ندارید تا آنکه مهاجرت کنند. تنها اگر در محدودۀ مسائل دینی از شما کمک بخواهند، باید کمکشان کنید؛ مگر اینکه کمکتان بهضرر ملت و مملکتی باشد که بین شما و آنها پیمان ترک خصومت بسته شده است. بله، خدا کارهایتان را میبیند. (آنها در سه چیز بر یکدیگر ولایت دارند: ۱) از هم ارث ببرند؛ ۲) همدیگر را یاری کنند؛ ۳) اگر یکیشان به غیرمسلمانی پناهندگی داد، بقیه به او احترام بگذارند. البته نکتۀ اول با آیۀ آخر همین سوره و آیۀ ۶ سورۀ احزاب (ص۴۱۸) منتفی شد، نکتۀ سوم هم فعلاً اجرایی نیست؛ زیرا پناهندگی بیگانگان به کشور اسلامی، مقررات خاص خودش را دارد و از حالت شخصی و سلیقهای خارج شده است.) [ترجمه علی ملکی]
[۹]. وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ [سوره مبارکه توبه، آیه ۷۱]
از طرف دیگر، مردان و زنانِ مسلمان دوستان و یاوران همدیگرند: امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند، نماز را با آدابش میخوانند، صدقه میدهند و از خدا و رسولش پیروی میکنند. به همین زودیها خدا از لطف خودش برخوردارشان میکند؛ چون خدا شکستناپذیرِ کاردرست است. [ترجمه علی ملکی]
[۱۰]. باید دیپلماسی را بر این اساس استوار کرد. جمهوری اسلامی حرف نوئی دارد؛ این حرف نو عبارت است از مردم و ارزشهای الهی. این دو تا باید باهم توأم بشوند و حرکتها و جوامع را شکل بدهند. این حرف ماست. ارزشهای معنوی و ارزشهای الهی، همراه با ارادۀ مردم؛ نه تحمیل بر مردم. این حرف جدید جمهوری اسلامی است، که از خود کلمۀ «جمهوری اسلامی» هم برمیآید. ما، هم جمهوری هستیم، هم اسلامی هستیم. این را بایستی تبیین کرد؛ و شما برای این کار میدان دارید، میتوانید حرکت کنید.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار سفرا و رؤسای نمایندگیهای سیاسی ایران در خارج از کشور، در تاریخ ۰۷/۱۰/۱۳۹۰
[۱۱]. أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِیأُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَامَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخِلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَاد؛ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فیه.
حکومت بنیامیه با شمشیر و ستم و خونریزی پایهگذاری شد، و حکومت ما با ملایمت و لطف و محبت و تقیه همراه است. پس شما باید در میان مردم، نیکو معاشرت کنید و مردم را چنان دعوت کنید تا با رغبت (نه اجبار) بهطرف شما بیایند. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج٦٦، ص١٧٠
[۱۲]. همان
[۱۳]. عَنْ عَلِیٍّ ع فِی بَیَانِ النَّاسِخِ وَ الْمَنْسُوخِ قَالَ إِنَّ النَّبِیَّ ص لَمَّا هَاجَرَ إِلَی الْمَدِینَةِ- آخَی بَیْنَ أَصْحَابِهِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ- وَ جَعَلَ الْمَوَارِیثَ عَلَی الْأُخُوَّةِ فِی الدِّینِ لَا فِی مِیرَاثِ الْأَرْحَامِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا ... فِی سَبِیلِ اللَّهِ ... أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا - فَأَخْرَجَ الْأَقَارِبَ مِنَ الْمِیرَاثِ وَ أَثْبَتَهُ لِأَهْلِ الْهِجْرَةِ وَ أَهْلِ الدِّینِ خَاصَّةً فَلَمَّا قَوِیَ الْإِسْلَامُ أَنْزَلَ اللَّهُ النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ- إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً - فَهَذَا مَعْنَی نَسْخِ الْمِیرَاثِ.
از امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد ناسخ و منسوخ روایت شده که: وقتی پیامبر به مدینه هجرت کرد پیمان برادری میان اصحابش از مهاجرین و انصار برقرار کرد و ارث بردن را بنابر برادری در دین قرار داد و نه برادری خونی. و این همان فرموده خدای متعال در قرآن است که فرمود: الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا ... فِی سَبِیلِ اللَّهِ ... أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّی یُهاجِرُوا. بنابراین خویشاوندان را از قانون ارث خارج ساخته و در مهاجران و همکیشان منحصر نمود. امّا چون قدرت اسلام افزون گردید، خداوند این آیه را نازل فرمود: النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ- إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکُمْ مَعْرُوفاً و این معنای نسخ در قانون ارث است. وسائل الشیعه، ج۲۶، ص۶۵
مرحوم شیخ طبرسی نیز در مجمع البیان ذیل آیه ۸۵ سوره مبارکه انفال (أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلیٰ بِبَعْضٍ) مینویسد: این جمله، حکم توارثی را که بوسیلۀ هم پیمانی و مهاجرت و امور دیگر، امضا شده بود، نسخ میکند، زیرا قبلا پیامبر خدا میان مهاجرین و انصار، پیمان برادری بسته بود و از یکدیگر ارث میبردند. مجمع البیان، ج۴، ص۸۶۴
[۱۴]. عن محمد بن سیرین قال کان أهل الصفة إذا أمسوا انطلق الرجل بالرجل والرجل بالرجلین والرجل بالجماعة فأما سعد بن عبادة فکان ینطلق بثمانین کل لیلة.
تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج۲۰، ص۲۶۲
الاصابة فی تمییز الصحابة (ابن حجر عسقلانی)، ج۳، ص۵۶
[۱۵]. عن أم العلاء قالت نزل رسول الله صلی الله علیه وسلم والمهاجرون معه المدینة فی الهجرة فتشاحت الأنصار فیهم أن ینزلوهم فی منازلهم حتی اقترعوا علیهم فطار لنا عثمان بن مظعون علی القرعة تعنی وقع فی سهمنا
الطبقات الکبری (ابن سعد)، ج۳، ص۳۹۶
[۱۶]. النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَ أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَی أَوْلِیَائِکُمْ مَعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا [سوره مبارکه احزاب، آیه ۶]
رضایت و نفع پیامبر باید اولویتِ اولِ مسلمانان در هر رفتار و تصمیمی باشد. همسرانش هم انگار مادران آناناند؛ یعنی محترماند و ازدواج با آنان حرام است. طبق کتاب الهی، خویشاوندان در ارثبردنِ از همدیگر مقدّماند بر مهاجران و انصار؛ مگر آنکه خودتان بخواهید با وصیتکردنِ بخشی از اموالتان به دوستانتان، در حقّشان خوبی کنید که این حکم در کتاب خدا ثبتوضبط است. [ترجمه علی ملکی]
[۱۷]. عَنْ عَوْنِ بْنِ أَبِی جُحَیْفَةَ، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: «رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی قُبَّةٍ حَمْرَاءَ مِنْ أَدَمٍ، وَرَأَیْتُ بِلاَلًا أَخَذَ وَضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَرَأَیْتُ النَّاسَ یَبْتَدِرُونَ ذَاکَ الوَضُوءَ، فَمَنْ أَصَابَ مِنْهُ شَیْئًا تَمَسَّحَ بِهِ، وَمَنْ لَمْ یُصِبْ مِنْهُ شَیْئًا أَخَذَ مِنْ بَلَلِ یَدِ صَاحِبِهِ صحیح بخاری، ج۱، ص۸۴
[۱۸]. عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: لَقَدْ «رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالْحَلَّاقُ یَحْلِقُهُ، وَأَطَافَ بِهِ أَصْحَابُهُ، فَمَا یُرِیدُونَ أَنْ تَقَعَ شَعْرَةٌ إِلَّا فِی یَدِ رَجُلٍ» صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۱۲ بحارالانوار، ج۱۷، ص۳۲
[۱۹]. عن عبد الاعلی بن میمون، عن ابیه، ان معاویه قال فی سنه ۶۰ مرضه الذی مات فیه: ان رسول الله کسانی قمیصا فرفعته. و قلم اظفاره یوما، فاخذت قلامته فجعلتها فی قاروره، فاذا مت فالبسونی ذلک القمیص، و قطعوا تلک القلامه، و اسحقوها و ذروها فی عینی تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۲۶
[۲۰]. گزارههای تاریخی و روایی درباره حضور هِند در بین افراد بیعتکننده در پیوست شماره ۱ به تفصیل آمده است.
[۲۱]. مثل مرحوم شیخ محمد تقی تستری در قاموس الرجال: و فیه: أنّ النبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم أمر یوم الفتح بقتل ستّة رجال و أربع نسوة، و عدّ منهنّ هندا (إلی أن قال) أمّا هند فأسلمت و کسرت کلّ صنم فی بیتها و أتت النبیّ صلّی اللّه علیه و اله و سلم مسلمة...الخ. لکن، عرفت أنّ إسلامها کان استهزاء باللّه و رسوله!! قاموس الرجال، ج۱۲، ص۳۵۰
[۲۲]. قوله «یٰا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ» خطاب للنبی صَلی اللّٰهُ عَلیه و آله یقول اللّٰه له «إِذٰا جٰاءَکَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ یُبٰایِعْنَکَ» و وجه بیعة النساء مع أنهن لسن من أهل النصرة فی المحاربة هو أخذ العهد علیهن بما یصلح شأنهن فی الدین للأنفس و الأزواج، فکان ذلک فی صدر الإسلام لئلا ینفتق بهن فتق لما صیغ من الأحکام، فبایعهن النبی صَلی اللّٰهُ عَلیه و آله حسماً لذلک التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۵۸۷
[۲۳]. امام با توکّل به خدا، با ایمان به مردم و با استناد به آن معرفت عمیقی که از دین داشت، محکم ایستاد و این نظریه را پیش برد و این نوآوری بزرگ را در محیط جامعه تحقّق بخشید. خب من این را باید حتماً کوتاه عرض بکنم که این یک استنباط عالمانه است، این یک امر احساساتی نیست؛ اینکه دین باید حاکمیّت کند و در این حاکمیّت باید مردم حضور داشته باشند، یعنی مردمسالاری دینی، این از متن اسلام برمیآید.
سخنرانی تلویزیونی مقام معظم رهبری به مناسبت سیودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)، در تاریخ ۱۴/۰۳/۱۴۰۰.
[۲۴]. پس بنابراین مردمسالاری دینی که عنوان جمهوری اسلامی به خود گرفت و رسمیّت پیدا کرد و از سوی امام خمینی مطرح شد، این یک طرح ناب و خالص دینی است؛ یعنی هیچ تردیدی در این نباید داشت. اینکه حالا بعضیها گفتند که امام انتخابات را، مردمسالاری را و امثال اینها را از غربیها به ملاحظه و رودربایستی و مانند اینها گرفت، حرف بسیار بیمبنایی است. امامی که ما شناختیم و سالها با او همکاری کردیم و مردم دیدند امام را، کسی نبود که بهخاطر رودربایستی با این و با آن و با این حرفها، از حکم خدا منصرف بشود؛ نه، اگر چنانچه مردمسالاری در دین نبود، از دین نبود و خدایی نبود، امام کسی نبود که به آن تن بدهد. امام نظر قاطع خودش [را میگفت.] در زندگی امام ملاحظه کردهاید، آن روزی که امام مسئلۀ حجاب را مطرح کردند -یک الزام که زنها در محیط اجتماعی باید حجاب داشته باشند- خیلیها مخالف بودند، حتّی افراد نزدیک به خود امام. یکی از نزدیکان امام آن روز آمد پیش من میگفت که آقا! این چه حرفی است که آقا دارند میزنند؟ این چه حرفی است که امام دارند میزنند؟ و شماها مثلاً بروید به امام بگویید منصرف بشوند، که البتّه عقیدۀ خود ما هم عقیدۀ امام بود؛ یعنی خیلیها مخالف بودند، [امّا] نظر امام این بود و بهطور قاطع مسئله حجاب را مطرح کردند که حرف درستی هم بود؛ و مانند اینها.
سخنرانی تلویزیونی مقام معظم رهبری به مناسبت سیودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)، در تاریخ ۱۴/۰۳/۱۴۰۰.
[۲۵]. عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا فَتَحَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَکَّةَ بَایَعَ الرِّجَالَ ثُمَّ جَاءَ النِّسَاءُ یُبَایِعْنَهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلی أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ «۴» فَقَالَتْ هِنْدٌ أَمَّا الْوَلَدُ فَقَدْ رَبَّیْنَا صِغَاراً وَ قَتَلْتَهُمْ کِبَاراً وَ قَالَتْ أُمُّ حَکِیمٍ بِنْتُ الْحَارِثِ بْنِ هِشَامٍ وَ کَانَتْ عِنْدَ عِکْرِمَةَ بْنِ أَبِی جَهْلٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ الْمَعْرُوفُ الَّذِی أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ لَا نَعْصِیَنَّکَ فِیهِ قَالَ لَا تَلْطِمْنَ خَدّاً وَ لَا تَخْمِشْنَ وَجْهاً وَ لَا تَنْتِفْنَ شَعْراً وَ لَا تَشْقُقْنَ جَیْباً وَ لَا تُسَوِّدْنَ ثَوْباً وَ لَا تَدْعِینَ بِوَیْلٍ فَبَایَعَهُنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَی هَذَا فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ نُبَایِعُکَ قَالَ إِنَّنِی لَا أُصَافِحُ النِّسَاءَ فَدَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَأَدْخَلَ یَدَهُ ثُمَّ أَخْرَجَهَا فَقَالَ أَدْخِلْنَ أَیْدِیَکُنَّ فِی هَذَا الْمَاءِ فَهِیَ الْبَیْعَةُ.
امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامیکه رسول خدا مکّه را فتح کرد، مردان بیعت کردند سپس زنان آمدند تا با او بیعت کنند. در آن هنگام خداوند عزّوجلّ این آیه را نازل کرد: یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ المُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلی أَن لا یُشْرِکْنَ بِاللهِ شَیْئًا ولا یَسْرِقْنَ ولا یَزْنِینَ ولا یَقْتُلنَ أَولادَهُنَّ ولا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وأَرْجُلهِنَّ ولا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ واسْتَغْفِرْ لهُنَّ اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ، هند گفت: «فرزندانمان را بزرگ کردیم، آنگاه شما آنان را کشتید». امّحکیم بنتحارثبنهشام که نزد عکرمهْبنابیجهل بود، گفت: «ای رسول خدا! آن معروفی که خداوند ما را به آن امر فرموده است و نباید تو را در آن نافرمانی کنیم، چیست»؟ فرمود: «بر صورت خود سیلی نزنید، گونهی خود را نخراشید، موهای خود را چنگ نزنید، لباسهای خود را پاره نکنید، لباس سیاه نپوشید و نفرین نکنید». سپس رسول خدا با آنان بیعت کرد. گفت: «ای رسول خدا! چگونه با تو بیعت کنیم»؟ فرمود: «من با زنان دست نمیدهم». کاسهای از آب را طلب کرد، دستش را وارد آن کرد و درآورد و فرمود: «دستتان را وارد آب کنید، این چنین بیعت میکنید». الکافی، ج۵، ص۵۲۷ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۵۸
[۲۶]. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَی طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لَامُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَاللَّهُ لَایَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ مَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَاأَنْ تَنْکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمًا. [سوره مبارکه احزاب، آیه ۵۳]
مسلمانان! داخل خانههای پیامبر نشوید، مگر آنکه مثلاً برای صرف غذایی دعوتتان کنند؛ آنهم بیآنکه زودتر بروید و منتظر آمادهشدن غذا بمانید! هر وقت هم به شما اجازۀ ورود دادند، داخل شوید. وقتی غذا را میل کردید، پراکنده شوید و سرگرم گفتوگوهای پراکنده نشوید؛ زیرا این کارها پیامبر را اذیت میکند؛ ولی او از شما خجالت میکشد و حال آنکه خدا از گفتن حرفِ حق خجالت نمیکشد. وقتی شما مردان مسلمان میخواهید از همسران پیامبر چیزی بگیرید، از پشت پرده با آنان حرف بزنید. این برای پاکماندنِ دلهایتان و نیز دلهایشان، بهتر است. حق ندارید که پیامبر خدا را اذیت کنید و حق ندارید که بعد از مرگ او همسرانش را بگیرید. این کار از نظر خدا گناه بزرگی است. [ترجمه علی ملکی]
[۲۷]. عن ابن مسعود، قال: أمر عمر نساء النبی صَلَّی الله عَلَیْهِ وَسَلَّم بالحجاب فقالت زینب: یا ابن الخطاب، إنک لتغار علینا والوحی ینزل فی بیوتنا؟ فأنزل الله (وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ). تفسیر الطبری، ج۲۰، ص۳۱۵
[۲۸]. عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: ... مَاتَتْ رُقَیَّةُ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: «الْحَقِی بِسَلَفِنَا الْخَیْرِ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ» قَالَ: وَبَکَتِ النِّسَاءُ، فَجَعَلَ عُمَرُ یَضْرِبُهُنَّ بِسَوْطِهِ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِعُمَرَ: «دَعْهُنَّ یَبْکِینَ، وَإِیَّاکُنَّ وَنَعِیقَ الشَّیْطَانِ» مسند احمد، ج۵، ص۲۱۷
[۲۹]. رُوِیَ (أَنَّ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أرسل إلی امرأة مغیبة کان یدخل علیها، فقالت یا ویلها مالها ولعمر، فبینا هی فی الطریق إذا فزعت فضربها الطلق، فألقت ولدا فصاح الصبی صیحتین ثم مات، فاستشار عمر رضی الله عنه أصحاب النبی صلی الله علیه وسلم، فأشار بعضهم أن لیس علیک شئ انما أنت وال ومؤدب، وصمت علی رضی الله عنه، فأقبل علیه فقال: ما تقول یا أبا الحسن؟ فقال ان کانوا قالوا برأیهم فقد أخطأ رأیهم، وان کانوا قلوا فی هواک فلم ینصحوا لک، ان دیته علیک، لانک أنت أفزعتها فألقت) وان فزعت المرأة فماتت لم تضمن لان ذلک لیس بسبب لهلاکها فی العادة المجموع (نووی)، ج۱۹، ص۱۱
[۳۰]. متن این خبر با عنوان «دانشگاهی که راهحل متفاوت برای حجاب دانشجویان پیدا کرده است» در تاریخ ۲۲ تیرماه ۱۳۹۹ در خبرگزاری فارس منتشر شده است. https://www.farsnews.ir/news/۱۳۹۹۰۴۱۸۰۰۰۷۵۶/
[۳۱]. وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ الْهِجْرَةِ أَعْرَاباً وَ بَعْدَ الْمُوَالاةِ أَحْزَاباً، مَا تَتَعَلَّقُونَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا بِاسْمِهِ وَ لَاتَعْرِفُونَ مِنَ الْإِیمَانِ إِلَّا رَسْمَهُ
و بدانید که شما پس از دینداری بیدین شدید، و بعد از الفت و برادری حزب حزب گشتید، تعلّقی به اسلام جز به نام آن ندارید، و از ایمان جز نشان آن را نمیدانید. [ترجمه انصاریان] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (خطبه قاصعه)
[۳۲]. حَتَّی إِذَا مَضَی لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی [سِتَّةٍ] جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ، فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَی! مَتَی اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّی صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَی هَذِهِ النَّظَائِرِ، لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا، فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ، إِلَی أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ إِلَی أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ.
تا زمان او هم سپری شد، و امر حکومت را به شورایی سپرد که به گمانش من هم (با این منزلتی که خدا به من داده) یکی از آنانم. خداوندا چه شورایی! من چه زمانی در برابر اولین آنها در برتری و شایستگی مورد شک بودم که امروز همپایه این اعضای شورا قرار گیرم ولی (به خاطر احقاق حق) در نشیب و فراز شورا با آنان هماهنگ شدم، در آنجا یکی به خاطر کینهاش به من رأی نداد، و دیگری برای بیعت به دامادش تمایل کرد، و مسائلی دیگر که ذکرش مناسب نیست.
تا سومی به حکومت رسید که برنامهای جز انباشتن شکم و تخلیه آن نداشت، و دودمان پدری او (بنیامیه) بههمراهی او برخاستند و چون شتری که گیاه تازه بهار را با ولع میخورد به غارت بیتالمال دست زدند؛ در نتیجه، این اوضاع رشتهاش پنبه شد، و اعمالش کار او را تمام ساخت، و شکمبارگی سرنگونش نمود. [ترجمه انصاریان] نهج البلاغه، خطبه ۳ (خطبه شقشقیه)
[۳۳]. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحْیُونَ. وَ - فِی حَدِیثٍ آخَرَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ لَا تَغَارُونَ نِسَاءَکُمْ یَخْرُجْنَ إِلَی الْأَسْوَاقِ وَ یُزَاحِمْنَ الْعُلُوجَ. الکافی، ج۵، ص۵۳۷
[۳۴]. عَلِیُّبْنُإِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُبْنُإِسْمَاعِیلَ عَنِ اَلْفَضْلِبْنِشَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ اِبْنِ أَبِیعُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَبْنِعَبْدِاَلْحَمِیدِ عَنِ اَلْوَلِیدِبْنِصَبِیحٍ عَنْ أَبِیعَبْدِاَللَّهِ(عَلَیْهِاَلسَّلاَمُ) قَالَ قَالَ رَسُولُاَللَّهِ(صَلَّیاَللَّهُعَلَیْهِوَآلِهِ): لَیْسَ لِلنِّسَاءِ مِنْ سَرَوَاتِ اَلطَّرِیقِ شَیْءٌ وَلَکِنَّهَا تَمْشِی فِی جَانِبِ اَلْحَائِطِ وَ اَلطَّرِیقِ.
امام صادق دراینباره نقل میکند که رسول خدا دستور داد: بر زنان سزاوار نیست که از وسط جاده عبور کنند، ولی آنان باید از کنار دیوار بروند. کافی، ج۵، ص۵۱۸
[۳۵]. باب تستر؛ در جلد پنجم کافی، صفحه ۵۱۸ در سیره رسول خدا و برای امیرالمؤمنین علیهالسلام در صفحه ۶۹ کتاب «السوق فی ظل الدولة الإسلامیة» از آقای مرتضی عاملی نقل شده است. انتقال از متن
[۳۶]. عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: خَرَجَتْ سَوْدَةُ بَعْدَمَا ضُرِبَ عَلَیْهَا الْحِجَابُ لِتَقْضِیَ حَاجَتَهَا، وَکَانَتِ امْرَأَةً جَسِیمَةً تَفْرَعُ النِّسَاءَ جِسْمًا، لَا تَخْفَی عَلَی مَنْ یَعْرِفُهَا، فَرَآهَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، فَقَالَ: یَا سَوْدَةُ، وَاللهِ مَا تَخْفَیْنَ عَلَیْنَا، فَانْظُرِی کَیْفَ تَخْرُجِینَ، قَالَتْ: فَانْکَفَأَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی بَیْتِی، وَإِنَّهُ لَیَتَعَشَّی وَفِی یَدِهِ عَرْقٌ، فَدَخَلَتْ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ إِنِّی خَرَجْتُ، فَقَالَ لِی عُمَرُ: کَذَا وَکَذَا، قَالَتْ: فَأُوحِیَ إِلَیْهِ، ثُمَّ رُفِعَ عَنْهُ وَإِنَّ الْعَرْقَ فِی یَدِهِ مَا وَضَعَهُ، فَقَالَ: «إِنَّهُ قَدْ أُذِنَ لَکُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِکُنَّ» صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۰۹
[۳۷]. یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَایُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا [سوره مبارکه احزاب، آیه ۵۹]
پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مسلمانان سفارش کن که با چادرها و مانتوهایشان خود را کامل بپوشانند. این برای آنکه آنان را به پاکدامنی بشناسند و اذیتشان نکنند، بهتر است. برای خطاهای گذشته هم، خدا آمرزندۀ مهربان است. (از این آیه و آیۀ ۳۱ سورۀ نور (ص۳۵۳) بهخوبی استفاده میشود که اصل حجاب در دین اسلام و سایر دینها و غالب آیینها کاری شایسته و بایسته بوده است؛ حتی در فیلمهای مستندی که متعلق به حدود صد سال پیش است، بیشتر زنان پوشش قابلقبولی دارند و فقط بعضی از آنها روسریشان را به گردن انداختهاند. بنابراین، بحث جنجالبرانگیز «حجاب اجباری» و «حجاب اختیاری» بحثی کاملاً انحرافی و موذیانه است؛ چونکه اولاً همانطور که گفته شد، اصل حجاب امری مسلّم بین جوامع انسانی بوده است، ثانیاً قائلان به «حجاب اختیاری» متوجه لوازم ناخواستۀ حرف خود نیستند. حجاب بهاصطلاح اختیاریِ بدون هیچ حدّ و مرز، عاقبتش برهنگی و ولنگاری اخلاقی است؛ همان مصیبتی که در عصر حاضر، گریبانگیر جوامع غربی و شرقی شده و حیثیت بانوان و بنیان خانواده را بر باد داده است!) [ترجمه علی ملکی]
[۳۸]. عن ابن عباس ... الجلباب مقنعة المرأة أی یغطین جباههن و رءوسهن إذا خرجن لحاجة بخلاف الإماء اللاتی یخرجن مکشفات الرءوس و الجباه بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۸۶
[۳۹]. أَبِیخَالِدٍ الْقَمَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیهالسلام) عَنِ الْأَمَةِ أَ تُقَنِّعُ رَأْسَهَا قَالَ إِنْ شَاءَتْ فَعَلَتْ وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْتَفْعَلْ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ کُنَّ یُضْرَبْنَ فَیُقَالُ لَهُنَّ لَاتَشَبَّهْنَ بِالْحَرَائِر
ابیخالد قماط نقل میکند از امام صادق(علیهالسلام) پرسیدم: آیا کنیز باید سر خودش را بپوشاند؟ آنحضرت فرمود: «اگر خواست میتواند بپوشاند و میتواند نپوشاند (مخیر است)؛ شنیدم که پدرم میفرمود: این کنیزان زده میشدند و به آنان گفته میشد که خود را شبیه زنان آزاد نکنید. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آلالبیت(علیهمالسلام)، چ۱، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۴۱۲، ح۵۵۶۴.
[۴۰]. وَ إِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا [سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۶]
وقتی بخواهیم شهری را نابود کنیم، اول مرفّهان بیدردش را به کارهای خوب دعوت میکنیم؛ اما همینکه با عیّاشی سزاوار عذاب ما شوند، آن شهر را از بیخوبُن ویران میکنیم. [ترجمه علی ملکی]
[۴۱]. برای نمونه: عایشه دختر طلحه (نوه ابوبکر بود و عایشه امالمومنین خاله او) ۱۰هزار دینار (سکه طلا) پول توجیبی داشت! به گزارش تاریخ مرزهای حجاب در زنان آزاد را جابهجا و بهنوعی به قبل از۳۱ نور «ولیضربنَ بخُمُرهنَّ علی جیوبهن» برگرداند! بزمهای مختلط نوازندگی و خوانندگی (نزدیک به پارتیهای امروز!) میگرفت. حیاة الامام زینالعابدین، باقر شریف قرشی، ج۲، ص۴۱۱
[۴۲]. حاکم مکه خاطرخواه او بود و به تماشای طواف او آمده بود و تا عمرهاش تمام نشد اجازۀ اقامه نماز در بیت الله را نداد! مروجالذهب، ج۳، ص۶۷
[۴۳]. أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا؟! قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ، وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ، تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَی بَلَدٍ، وَ یَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ، وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ، وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ، لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِیٌّ، وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِیٌّ، وَ کَیْفَ یُرْتَجَی مُرَاقَبَةُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَکْبَادَ الْأَزْکِیَاءِ، وَ نَبَتَ لَحْمُهُ بِدِمَاءِ الشُّهَدَاءِ؟!
آیا این از عدالت است ای فرزند بردگانِ آزادشده (رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری، ولی دختران رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید میرود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است.
فرازی از خطبه حضرت زینب(سلاماللهعلیها) در شام، اللهوف، ص۱۸۱
[۴۴]. أیُّهَا النَّاسُ خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ(صلیاللهعلیهوآله) "إِنَّهُ یَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِمَیِّتٍ وَ یَبْلَی مَنْ بَلِیَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِبَالٍ"؛ فَلَاتَقُولُوا بِمَا لَاتَعْرِفُونَ، فَإِنَّ أَکْثَرَ الْحَقِّ فِیمَا تُنْکِرُونَ وَ اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا، أَلَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ؟ قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَةَ الْإِیمَانِ وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَی حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی وَ فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی، فَلَاتَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَایُدْرِکُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَ لَاتَتَغَلْغَلُ إِلَیْهِ الْفِکَرُ.
ای مردم، این سخن را از خاتم انبیاء(صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) بگیرید: «می میرد کسی که از ما مرده ولی مرده نیست، و کهنه میشود از ما آنکه کهنه میشود ولی کهنه نیست.» پس نسبت به آنچه آگاه نیستید اظهارنظر نکنید، زیرا اکثر حق در همان چیزی است که شما انکار میکنید. معذور دارید کسی را که شما را بر او حجّتی نیست، و آن منم. آیا در میان شما به ثقل اکبر (قرآن) عمل نکردم و ثقل اصغر (عترت) را در میان شما نگذاشتم. پرچم ایمان را در میانتان نصب کردم، و بر حدود حلال و حرام آگاهتان نمودم، و بر شما از عدالت خود لباس عافیت پوشاندم، و با گفتار و عمل خویش سفره معروف را برایتان پهن کردم، و کرائم اخلاقی خود را به شما نمایاندم. پس رأی خود را در آنچه چشم عقل قعرش را درک نمیکند و اندیشه به آن راه ندارد به کار نبرید. [ترجمه انصاریان] نهج البلاغه، خطبه ۸۷
[۴۵]. اصل "پند یا بند": قسمت دیگری که خواستم در حاشیه گفته باشیم این است که در میان ما، در اجرای امر به معروف و نهی از منکر، آن چیزی که بیشتر مورد توجه بوده دو وسیله بوده. الان هم میبینیم مردم در اجرای این اصل توجهشان فقط به همین دو چیز است. آن دو چیز یکی گفتن است و دیگری اعمال زور، یعنی اول بگوئیم بعد هم اگر از گفتن نتیجه نگرفتیم اعمال زور بکنیم. و به تعبیر دیگر که تعبیر سعدی است ما به "پند" معتقد هستیم و "بند"، اول پند میدهیم و اگر اثر نکند و قدرت داشته باشیم، به زدن و بستن متوسل میشویم. این دو تا را خوب شناختهایم و به این دو تا آشنائی داریم. البته شک نیست که گفتن و پند دادن، وسیلهای است از وسائل. اعمال زور هم به سهم خود در مواردی وسیله دیگری است از وسائل. ولی آیا وسیله امر به معروف و نهی از منکر منحصر است به همین دو؟ وسیله دیگر و راه دیگری نیست؟ ده گفتار، ص۸۹
[۴۶]. وَ لَاتَهِیجُوا النِّسَاءَ بِأَذًی وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ، فَإِنَّهُنَّ ضَعِیفَاتُ الْقُوَی وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ؛ إِنْ کُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِکَاتٌ، وَ إِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَیُعَیَّرُ بِهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِه.
و زنان را با آزردن به هیجان نیاورید گرچه متعرض آبروی شما شوند، یا به بزرگانتان ناسزا گویند، زیرا توان و جان و عقلشان ضعیف است. زمانی که در شرک بودند مأموریت داشتیم از آنان دست بداریم. و اگر در روزگار جاهلیّت مردی زنی را با سنگ یا چماق میزد، او و فرزندانش را به این عمل سرزنش میکردند. [ترجمه انصاریان] نهج البلاغه، نامه ۱۴
پیوستها
پیوست ۱: بیعت رسول خدا با زنان در کتاب طبقات الکبری
الطبقات الکبری: انتشارات دار صادر (بیروت)، ابن سعد کاتب الواقدی، ج۸، صص ۵-۱۳
الجزء الثامن
ذِکْرُ مَا بَایَعَ عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) النِّسَاءَ
حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِبْنُإِدْرِیسَ الأَوْدِیُّ عَنْ حُصَیْنِبْنِعَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبِیِّ قَالَ: بَایَعَ النَّبِیُّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) النِّسَاءَ وَ عَلَی یَدِهِ ثَوْبٌ.
أَخْبَرَنَا وَکِیعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنْ سُفْیَانَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ أَنَّ النَّبِیَّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) بَایَعَ النِّسَاءَ مِنْ وَرَاءِ الثَّوْبِ.
أَخْبَرَنَا وَهْبُبْنُجَرِیرِبْنِحَازِمٍ. حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ مُغِیرَةَ عَنِ الشَّعْبِیِّ. أَنَّ النبی(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) حِینَ بَایَعَ النِّسَاءَ وَضَعَ عَلَی یَدِهِ بُرْدًا قَطَرِیًّا فَبَایَعَهُنَّ. قَالَ وَالأَکْثَرُ عَلَی أَنَّهُ قَالَ: [إِنِّی لاأُصَافِحُ النِّسَاءَ].
أَخْبَرَنَا سُفْیَانُبْنُعُیَیْنَةَ عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ عُرْوَةَ أَنَّ النَّبِیَّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) کَانَ لایُصَافِحُ النِّسَاءَ فِی الْبَیْعَةِ.
أَخْبَرَنَا مَعْنُبْنُعِیسَی. أَخْبَرَنَا مَالِکُبْنُأَنَسٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِالْمُنْکَدِرِ عَنْ أُمَیْمَةَبِنْتِرُقَیْقَةَ قَالَتْ: [أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) فی نِسْوَةٍ نُبَایِعُهُ فَقُلْنَا: نُبَایِعُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلَی أَنْ لانُشْرِکَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَ لانَسْرِقَ وَ لانَزْنِیَ وَ لانَقْتُلَ أَوْلادَنَا وَ لانَأْتِیَ بِبُهْتَانٍ نَفْتَرِیهِ بَیْنَ أَیْدِینَا وَ أَرْجُلِنَا وَ لانَعْصِیَکَ فِی مَعْرُوفٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: فِیمَا اسْتَطَعْتُنَّ وَ أَطَقْتُنَّ.
قَالَ فَقُلْنَا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَرْحَمُ بِنَا مِنْ أَنْفُسِنَا. هَلُمَّ نُبَایِعْکَ یَا رَسُولَ الله. فقال رسول الله(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ): إِنِّی لاأُصَافِحُ النِّسَاءَ إِنَّمَا قَوْلِی لِمِائَةِ امْرَأَةٍ کَقَوْلِی لامْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ].
أَخْبَرَنَا وَکِیعُبْنُالْجَرَّاحِ وَ الْفَضْلُبْنُدُکَیْنٍ وَ مُحَمَّدُبْنُعَبْدِاللَّهِ الأَسَدِیُّ قَالُوا: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِبْنِالْمُنْکَدِرِ قَالَ: [أَخْبَرَتْنِی أُمَیْمَةُ بِنْتُ رُقَیْقَةَ قَالَتْ: أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) فِی نِسْوَةٍ نُبَایِعُهُ فَاشْتَرَطَ عَلَیْنَا مَا فِی الْقُرْآنِ أَنْ لاتَسْرِقْنَ وَ لاتَزْنِینَ وَ لاتَقْتُلْنَ أَوْلادَکُنَّ وَ لاتَأْتِینَ بِبُهْتانٍ. ثُمَّ قَالَ: فِیمَا اسْتَطَعْتُنَّ وَ أَطَقْتُنَّ. فَقُلْتُ: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَرْحَمُ بِنَا مِنْ أَنْفُسِنَا. فَقُلْنَا: أَلاتُصَافِحُنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: إِنِّی لاأصافح النساء إنما قولی لامرأة کقولی لمائة امرأة.]
أَخْبَرَنَا مَعْنُبْنُعِیسَی. أَخْبَرَنَا مَالِکُبْنُأَنَسٍ عَنْ هِشَامِبْنِعُرْوَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ النَّبِیَّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) لَمْیُصَافِحِ امْرَأَةً قَطُّ.
أَخْبَرَنَا عَبْدُاللَّهِبْنُمُوسَی. أَخْبَرَنَا إِسْرَائِیلُ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ أَنَّ النَّبِیَّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) کَانَ یُصَافِحُ النِّسَاءَ وَ عَلَی یَدِهِ ثَوْبٌ.
أَخْبَرَنَا وَکِیعُبْنُالْجَرَّاحِ وَ یَعْلَیبْنُعُبَیْدٍ وَ ابْنُنُمَیْرٍ قَالُوا: أَخْبَرَنَا إِسْمَاعِیلُبْنُأَبِیخَالِدٍ [عَنِ قَیْسِبْنِأَبِیحَازِمٍ أَنَّ النِّسْوَةَ لَمَّا جِئْنَ یُبَایِعْنَ النَّبِیَّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) بَسَطَ رِدَاءَهُ فَوْقَ یَدِهِ فَبَایَعَهُنَّ مِنْ وَرَاءِ الرِّدَاءِ. وَ رَجَعَ نِسْوَةٌ لَمْیُبَایِعْهُنَّ وَ خَشِینَ الشَّرْطَ. وَ بَایَعَ أُخَرَ مِنْ وَرَاءِ الرِّدَاءِ. و قال(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ): إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مِنْکُنَّ. وَ قَبَضَ أَصَابِعَهُ کَأَنَّهُ یُقَلِّلُ].
أَخْبَرَنَا وَکِیعُبْنُالْجَرَّاحِ عَنْ عَبْدِالْحَمِیدِبْنِبَهْرَامَ عَنْ شَهْرِبْنِحَوْشَبٍ عَنْ [أَسْمَاءَبِنْتِیَزِیدَ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ الله(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ): إِنِّی لَسْتُ أُصَافِحُ النِّسَاءَ].
أَخْبَرَنَا الْفَضْلُبْنُدُکَیْنٍ. أَخْبَرَنَا إِسْمَاعِیلُبْنُنَشِیطٍ الْعَامِرِیُّ قَالَ: سَمِعْتُ شَهْرَبْنَحَوْشَبٍ قَالَ: [قَالَتْ أَسْمَاءُ: جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) لِنُبَایِعَهُ فِی نِسْوَةٍ فَعَرَضَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) فَأَخْرَجَتِ ابْنَةُ عَمٍّ لِی یَدَهَا لِتُصَافِحَ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) وَ عَلَیْهَا سِوَارٌ مِنْ ذَهَبٍ وَ خَوَاتِیمُ مِنْ ذَهَبٍ. فَقُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) یَدَهُ وَ قَالَ: إِنِّی لاأُصَافِحُ النِّسَاءَ].
أَخْبَرَنَا الْفَضْلُبْنُدُکَیْنٍ. حَدَّثَنَا قَیْسُبْنُجَابِرٍ عَنْ شَیْخٍ مِنْ أَحْمَسَ عَنْ طَارِقٍ التَّیْمِیِّ قَالَ: جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) وَ هُوَ قَاعِدٌ فِی الشَّمْسِ و علیه ثوب أصفر قد قنع بِهِ رَأْسَهُ. فَلَمَّا قَامَ انْتَهَی إِلَی بَعْضِ الْحُجَرِ فَإِذَا سِتُّ نِسْوَةٍ فَسَلَّمَ عَلَیْهِنَّ وَ بَایَعَهُنَّ وَ عَلَی یَدِهِ ثَوْبٌ أَصْفَرُ.
أَخْبَرَنَا هِشَامُبْنُعَبْدِالْمَلِکِ أَبُوالْوَلِیدِ الطَّیَالِسِیُّ وَ یَحْیَیبْنُحَمَّادٍ قَالا: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُبْنُعُثْمَانَ أَبُویَعْقُوبَ قَالَ: حَدَّثَنِی إِسْمَاعِیلُبْنُعَبْدِالرَّحْمَنِبْنِعَطِیَّةَ عَنْ جَدَّتِهِ أُمِّعَطِیَّةَ قَالَتْ: لَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) الْمَدِینَةَ جَمَعَ نِسَاءَ الأَنْصَارِ فِی بَیْتٍ ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَیْهِنَّ عُمَرَبْنَالْخَطَّابِ. فَجَاءَ حَتَّی قَامَ عَلَی الْبَابِ فَسَلَّمَ عَلَیْنَا فَقَالَ: السلام علیکن. فرددنا(علیهالسلام) فقال: أنا رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُنَّ. فَقُلْنَا: مَرْحَبًا بِرَسُولِ اللَّهِ وَ رَسُولِ رَسُولِ اللَّهِ. فَقَالَ: تُبَایِعْنَ عَلَی أَنْ لاتُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَ لاتَسْرِقْنَ وَ لاتَزْنِینَ وَ لاتَقْتُلْنَ أَوْلادَکُنَّ وَ لاتَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ تَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیکُنَّ وَ أَرْجُلِکُنَّ. فَقُلْنَا: نَعَمْ. قَالَتْ: فَمَدَّ یَدَهُ مِنْ خَارِجِ الْبَیْتِ وَ مَدَدْنَا أَیْدِیَنَا مِنْ دَاخِلِ الْبَیْتِ ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ. قَالَتْ: وَ أَمَرَنَا بِالْعِیدَیْنِ أَنْ نَخْرُجَ فِیهِمَا الْعُتَّقُ وَ الْحُیَّضُ وَ لاجُمُعَةَ عَلَیْنَا. وَ نَهَانَا عَنِ اتِّبَاعِ الْجِنَازَةِ. قَالَ إِسْمَاعِیلُ: فَسَأَلْتُ جَدَّتِی عَنْ قَوْلِهِ «وَ لایَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» الممتحنة: ۱۲. قَالَتْ: نَهَانَا عَنِ النِّیَاحَةِ.
وَ أَخْبَرَنَا عَبْدُاللَّهِبْنُمَسْلَمَةَبْنِقَعْنَبٍ. أَخْبَرَنَا الْحَجَّاجُبْنُصَفْوَانَ الْمَدِینِیُّ عَنْ أَسِیدِبْنِأَبِیأَسِیدٍ الْبَرَّادِ عَنِ امْرَأَةٍ مِنَ الْمُبَایِعَاتِ قَالَتْ: فِیمَا أَخَذَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) أن لانَعْصِیَهُ فِیهِ مِنَ الْمَعْرُوفِ أَنْ لانُخَمِّشَ وَجْهًا وَ لانَشُقَّ جَیْبًا وَ لانَنْشُرَ شَعْرًا وَ لانَدْعُوَ وَیْلا.
أَخْبَرَنَا یَعْقُوبُبْنُإِبْرَاهِیمَبْنِسَعْدٍ الزُّهْرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَالِحِبْنِکَیْسَانَ عَنِ الْحَارِثِبْنِالْفُضَیْلِ الأَنْصَارِیِّ صَلْبِیَّةَ أَنَّ ابْنَشِهَابٍ حَدَّثَهُ أَنَّ عُبَادَةَ بْنَ الصَّامِتِ قَالَ: [إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) قَالَ لَنَا: أَلاتُبَایِعُونِی عَلَی مَا بَایَعَ عَلَیْهِ النِّسَاءُ؟ أَنْ لاتُشْرِکُوا بِاللَّهِ شَیْئًا وَ لاتَسْرِقُوا وَ لاتَزْنُوا وَ لاتَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ وَ لاتَأْتُوا بِبُهْتَانٍ تَفْتَرُونَهُ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ أَرْجُلِکُمْ وَ لاتَعْصُونِی فِی مَعْرُوفٍ. قُلْنَا: بَلَی یَا رَسُولَ اللَّهِ. فَبَایَعْنَاهُ علی ذلک. فقال رسول الله(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ): فَمَنْ أَصَابَ بَعْدَهُ ذَنْبًا فَنَالَتْهُ عُقُوبَةٌ فَهِیَ کَفَّارَةٌ لَهُ. وَ مَنْ لَمْتَنَلْهُ بِهِ عُقُوبَةٌ فَأَمْرُهُ إِلَی اللَّهِ إِنْ شَاءَ غَفَرَهُ وَ إِنْ شَاءَ عَاقَبَهُ].
أَخْبَرَنَا الْفَضْلُبْنُدُکَیْنٍ قَالَ: حَدَّثَنَا یَزِیدُ الشَّیْبَانِیُّ قَالَ: سَمِعْتُ شَهْرَبْنَحَوْشَبٍ قَالَ: [حَدَّثَتْنَا أُمُّسَلَمَةَ الأَنْصَارِیَّةُ أَنَّهَا کَانَتْ فِی النِّسْوَةِ اللاتِی أَخَذَ عَلَیْهِنَّ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) مَا أَخَذَ. وَ کَانَتْ مَعَهَا خَالَتُهَا. وَ رَوَتْ عَنِ النَّبِیِّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) غَیْرَ حَدِیثٍ. قَالَتْ: وَ قَالَتِ امْرَأَةٌ مِنَ النِّسْوَةِ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذَا الْمَعْرُوفُ الَّذِی لایَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَعْصِیَکَ فِیهِ؟ قَالَ: لا تَنُحْنَ].
أَخْبَرَنَا عَارِمُبْنُالْفَضْلِ. أَخْبَرَنَا حَمَّادُبْنُزَیْدٍ عَنْ أَیُّوبَ عَنْ حَفْصَةَبِنْتِسِیرِینَ عَنْ أُمِّعَطِیَّةَ قَالَتْ: أَخَذَ عَلَیْنَا فِی الْبَیْعَةِ أَوْ عِنْدَ الْبَیْعَةِ أَنْ لا نَنُوحَ. فَمَا وَفَّی مِنْهُنَّ غَیْرُ خَمْسٍ: أُمُّسُلَیْمٍ وَ أُمُّالْعَلاءِ بِنْتُ أَبِیسَبْرَةَ وَ امْرَأَةُ مُعَاذٍ وَ أُمُّمُعَاذٍ وَ امْرَأَةٌ أُخْرَی.
وَ أَخْبَرَنَا عَفَّانُبْنُمُسْلِمٍ. أَخْبَرَنَا عمروبْنُفَرُّوخَ. أَخْبَرَنَا مُصْعَبُبْنُنُوحٍ قَالَ: [أَدْرَکْتُ عَجُوزًا لَنَا مِمَّنْ بَایَعَ النَّبِیَّ (صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) فَأَتَتْهُ تُبَایِعُهُ. قَالَتْ فَأَخَذَ عَلَیْنَا فِیمَا أَخَذَ أَنْ لا تَنُحْنَ. قَالَتْ عَجُوزٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ نَاسًا أَسْعَدُونِی عَلَی مُصَابَةٍ أَصَابَتْنِی وَ إِنَّهُمْ أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ فَأَنَا أُرِیدُ أَنْ أُسْعِدَهُمُ. قَالَ: انْطَلِقِی فَأَسْعِدِیهِمْ. فَانْطَلَقْتُ ثُمَّ أَتَیْتُهُ فَبَایَعْتُهُ. وَ قَالَتْ: هُوَ الْمَعْرُوفُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: «وَ لایَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» الممتحنة: ۱۲].
أَخْبَرَنَا سَعِیدُبْنُمَنْصُورٍ. أَخْبَرَنَا جَرِیرٌ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ سَالِمِبْنِأَبِیالْجَعْدِ عَنْ أَبِیالْمَلِیحِ الْهُذَلِیِّ قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) تُبَایِعُهُ فَقَرَأَ عَلَیْهَا هَذِهِ الآیَةَ. فَلَمَّا قَالَ: «وَ لایَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» الممتحنة: ۱۲. قَالَ: لا تَنُوحِی. قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأَةً أَسْعَدَتْنِی أَفَأُسْعِدُهَا؟ فَأَمْسَکَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) حَتَّی قَالَتْ ذَلِکَ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاثًا. فَلَمْیُرَخِّصْ لَهَا. ثُمَّ أَقَرَّتْ فَبَایَعَهَا.
أَخْبَرَنَا الْمُعَلَّیبْنُأَسَدٍ الْعَمِّیُّ. حَدَّثَنِی وُهَیْبٌ عَنْ أَیُّوبَ عَنْ بَکْرِبْنِعَبْدِاللَّهِ قَالَ: أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) فِی الْبَیْعَةِ عَلَی النِّسَاءِ أَنْ لایَشْقُقْنَ جَیْبًا وَ لایَدْعِینَ وَیْلا وَ لایُخَمِّشْنَ وَجْهًا وَ لایَقُلْنَ هَجْرًا.
أَخْبَرَنَا عُبَیْدُاللَّهِبْنُمُوسَی. أَخْبَرَنَا عَمْرُوبْنُأَبِی زَائِدَةَ قَالَ: [سَمِعْتُ الشَّعْبِیَّ یَذْکُرُ أن النساء حین بایعن فقال رسول الله(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ): تُبَایِعْنَ عَلَی أَنْ لاتُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا. فَقَالَتْ هِنْدٌ: إِنَّا لَقَائِلُوهَا. وَ لاتَسْرِقْنَ. قَالَتْ هِنْدٌ: قَدْ کُنْتُ أُصِیبُ مِنْ مَالِ أَبِیسُفْیَانَ. قَالَ أَبُوسُفْیَانَ: فَمَا أَصَبْتِ مِنْ مَالِی فَهُوَ حَلالٌ لَکِ. وَ لاتَزْنِینَ. قَالَتْ هِنْدٌ: وَ هَلْ تَزْنِی الْحُرَّةُ؟ وَ لاتَقْتُلْنَ أَوْلادَکُنَّ. قَالَتْ هِنْدٌ: أَنْتَ قَتَلْتَهُمْ].
أَخْبَرَنَا عَبْدُاللَّهِبْنُجَعْفَرٍ الرَّقِّیُّ. أَخْبَرَنَا أَبُوالْمَلِیحِ عَنْ مَیْمُونِبْنِمِهْرَانَ أَنَّ [نِسْوَةً أَتَیْنَ النَّبِیَّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) فِیهِنَّ هِنْدُ ابْنَةُ عُتْبَةَبْنِرَبِیعَةَ. وَ هِیَ أُمُّمُعَاوِیَةَ یُبَایِعْنَهُ. فَلَمَّا أَنْ قَالَ: وَ لاتُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَ لاتَسْرِقْنَ. قَالَتْ هِنْدٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَبَاسُفْیَانَ رَجُلٌ مِسِّیکٌ فَهَلْ عَلَیَّ حَرَجٌ أَنْ أُصِیبَ مِنْ طَعَامِهِ مِنْ غَیْرِ إِذْنِهِ؟ قَالَ فَرَخَّصَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) فِی الرُّطَبِ وَ لَمْیُرَخِّصْ لَهَا فِی الْیَابِسِ. قَالَ: وَ لاتَزْنِینَ. قَالَتْ: وَ هَلْ تَزْنِی الْحُرَّةُ؟ قَالَ: وَ لاتَقْتُلْنَ أَوْلادَکُنَّ. قَالَتْ: وَ هَلْ تَرَکْتَ لَنَا وَلَدًا إِلا قَتَلْتَهُ یَوْمَ بَدْرٍ؟ قَالَ: وَ لایَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ. قَالَ مَیْمُونٌ: وَ لَمْیَجْعَلِ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ عَلَیْهِنَّ الطَّاعَةَ إِلا فِی الْمَعْرُوفِ وَ الْمَعْرُوفُ طَاعَةُ اللَّهِ تَعَالَی].
أَخْبَرَنَا یَعْلَی وَ مُحَمَّدٌ ابْنَا عُبَیْدِاللَّهِ الشَّیْبَانِیُّ قَالا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُإِسْحَاقَ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ عَنْ أُمِّهِ سَلْمَیبِنْتِقَیْسٍ قَالَتْ: [أَتَیْتُ النَّبِیَّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) أُبَایِعُهُ فِی نِسْوَةٍ مِنَ الأَنْصَارِ. وَ کَانَ مِمَّا أَخَذَ عَلَیْنَا أَنْ لاتَغْشُشْنَ أَزْوَاجَکُنَّ. قَالَتْ فَلَمَّا انْصَرَفْنَا قُلْنَا: وَاللَّهِ لَوْ رَجَعْنَا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ فَسَأَلْنَاهُ مَا غِشُّ أَزْوَاجِنَا. فَرَجَعْنَا فَسَأَلْنَاهُ فَقَالَ: أَنْ تُحَابِینَ أَوْ تُهَادِینَ بِمَالِهِ غَیْرَهُ].
أَخْبَرَنَا یَزِیدُبْنُهَارُونَ. أَخْبَرَنَا حَمَّادُبْنُسَلَمَةَ عَنْ عَطَاءٍ الْخُرَاسَانِیِّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) أَخَذَ عَلَی النِّسَاءِ فِیمَا أَخَذَ أَنْ لایَنُحْنَ وَ لایَقْعُدْنَ مَعَ الرِّجَالِ فِی خَلاءٍ.
أَخْبَرَنَا وَکِیعُبْنُالْجَرَّاحِ عَنْ أَبِیالأَشْهَبِ وَ مُبَارَکٌ عَنِ الْحَسَنِ أَنَّ [النَّبِیَّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) لَمَّا بَایَعَ النِّسَاءَ أَخَذَ عَلَیْهِنَّ أَنْ لایُحَدِّثْنَ مِنَ الرِّجَالِ إِلا مَحْرَمًا].
أَخْبَرَنَا الْفَضْلُبْنُدُکَیْنٍ. حَدَّثَنَا ضَابِئُبْنُعَمْرٍو قَالَ: دَخَلْنَا عَلَی الْحَسَنِ نَعُودُهُ فِی وَجَعٍ فَقَالَ: [إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) لَمَّا نَزَلَتْ بَیْعَةُ النِّسَاءِ بَایَعَهُنَّ وَ اشْتَرَطَ عَلَیْهِنَّ أَنْ لایَتَحَدَّثْنَ مَعَ الرِّجَالِ. وَ هُوَ الَّذِی فِی کِتَابِ اللَّهِ].
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُالْفَضْلِ عَنِ الْوَلِیدِبْنِجُمَیْعٍ عَنْ أَبِیسَلَمَةَبْنِعَبْدِالرَّحْمَنِ قَالَ: کَانَ عُمَرُ وَ عَائِشَةُ إِذَا أَتَیَا مَکَّةَ نَزَلا عَلَی ابْنَةِ ثَابِتٍ. وَ کَانَتْ مِنَ النِّسْوَةِ السَّبْعِ اللاتِی بَایَعْنَ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) بِمَکَّةَ.
أَخْبَرَنَا الْفَضْلُبْنُدُکَیْنٍ. حَدَّثَنَا عَبْدُالسَّلامِبْنُحَرْبٍ عَنْ یُونُسَبْنِعُبَیْدٍ عَنْ زِیَادِبْنِجُبَیْرٍ عَنْ سعد قَالَ: [لَمَّا بَایَعَ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) النِّسَاءَ قَامَتْ إِلَیْهِ امْرَأَةٌ کَأَنَّهَا مِنْ نِسَاءِ مُضَرَ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا کَلٌّ عَلَی آبَائِنَا وَ أَزْوَاجِنَا وَ أَبْنَائِنَا فَمَا یحل لنا من أَمْوَالِهِمْ؟ قَالَ: الرُّطَبُ تَأْکُلْنَهُ وَ تُهْدِینَهُ].
أَخْبَرَنَا الْفَضْلُبْنُدُکَیْنٍ. حَدَّثَنَا سُفْیَانُبْنُعُیَیْنَةَ عَنْ عَبْدِاللَّهِبْنِعَبْدِالرَّحْمَنِبْنِ أَبِیحُسَیْنٍ عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ عَنْ أَسْمَاءَبِنْتِیَزِیدَ قَالَتْ: مَرَّ بِیَ النَّبِیِّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) وَ أَنَا فِی نِسْوَةٍ فَسَلَّمَ عَلَیْنَا فَرَدَدْنَا عَلَیْهِ.
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُعُمَرَ. حَدَّثَنِی یَعْقُوبُبْنُمُحَمَّدِبْنِعَبْدِالرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِاللَّهِبْنِعَبْدِالرَّحْمَنِبْنِ أَبِیصَعْصَعَةَ قَالَ: قَالَتْ أُمُّعُمَارَةَ: کَانَتِ الرِّجَالُ تُصَفِّقُ عَلَی یَدِ رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) لَیْلَةَ بَیْعَةِ الْعَقَبَةِ وَ الْعَبَّاسُبْنُعَبْدِالْمُطَّلِبِ آخِذٌ بِیَدِ رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) فَلَمَّا بَقِیتُ أَنَا وَ أُمُّ مَنِیعٍ نَادَی زَوْجِی عَرَفَةُبْنُعَمْرٍو: یَا رَسُولَ اللَّهِ هَاتَانِ امْرَأَتَانِ حَضَرَتَا مَعَنَا تبایعانک. [فقال رسول الله(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ): قَدْ بَایَعْتُهُمَا عَلَی مَا بَایَعْتُکُمْ عَلَیْهِ. إِنِّی لاأُصَافِحُ النِّسَاءَ. قَالَتْ:] فَرَجَعْنَا إِلَی رِجَالِنَا فَلَقِینَا رَجُلَیْنِ مِنْ قَوْمِنَا.
سَلِیطَبْنَعَمْرٍو وَ أَبَا دَاوُدَ الْمَازِنِیُّ. یُرِیدَانِ أَنْ یَحْضُرَا الْبَیْعَةَ فَوَجَدَا الْقَوْمَ قَدْ بَایَعُوا.
فَلَمَّا کَانَ بَعْدُ بَایَعَا أَسْعَدَبْنَزُرَارَةَ وَ کَانَ رَأْسُ النُّقَبَاءِ فِی السَّبْعِینَ لَیْلَةَ الْعَقَبَةِ.
أَخْبَرَنَا عَبْدُالْعَزِیزِبْنُالْخَطَّابِ قَالَ: حَدَّثَتْنَا نَائِلَةُ الْکُوفِیَّةُ مَوْلاةُ أَبِیالْعَیْزَارِ عَنْ أُمِّعَاصِمٍ عَنِ السَّوْدَاءِ قَالَتْ: [أَتَیْتُ النَّبِیَّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) أُبَایِعُهُ فَقَالَ: اخْتَضِبِی. فَاخْتَضَبْتُ ثُمَّ جِئْتُ فَبَایَعْتُهُ].
أَخْبَرَنَا إِسْمَاعِیلُبْنُأَبَانَ الْوَرَّاقُ قَالَ: حَدَّثَتْنِی نَائِلَةُ عَنْ [أُمِّ عَاصِمٍ عَنِ السَّوْدَاءِ قَالَتْ: أَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) لأُبَایِعَهُ فَقَالَ: انْطَلِقِی فَاخْتَضِبِی ثُمَّ تَعَالَیْ أُبَایِعْکِ].
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُعُمَرَ قَالَ: حَدَّثَنِی أُسَامَةُبْنُزَیْدٍ اللَّیْثِیُّ عَنْ عَمْرِوبْنِشُعَیْبٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ جَدِّهِ قَالَ: لَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) الْمَدِینَةَ لِلْهِجْرَةِ کَانَ نِسَاءٌ قَدْ أَسْلَمْنَ فَدَخَلْنَ عَلَیْهِ فَقُلْنَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ رِجَالَنَا قَدْ بَایَعُوکَ وَ إِنَّا نُحِبُّ أَنْ نُبَایِعَکَ. قَالَ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) بقدح من ماء فأدخل یده فیه ثُمَّ أَعْطَاهُنَّ امْرَأَةً امْرَأَةً. فَکَانَتْ هَذِهِ بَیْعَتَهُنَّ.
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُعُمَرَ. حَدَّثَنِی سُفْیَانُبْنُعُیَیْنَةَ عَنِ ابْنِأَبِیحُسَیْنٍ عَنْ شَهْرِبْنِحَوْشَبٍ عَنْ أَسْمَاءَبِنْتِیَزِیدَ قَالَتْ: بَایَعْنَا رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) فَأَخَذَ علینا «لایُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً وَ لایَسْرِقْنَ وَ لایَزْنِینَ وَ لایَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ» الممتحنة: ۱۲. الآیَةَ. [وَ قَالَ: إِنِّی لاأُصَافِحُکُنَّ وَلَکِنْ آخُذُ عَلَیْکُنَّ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَیْکُنَّ].
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُعُمَرَ. حَدَّثَنِی أُسَامَةُبْنُزَیْدٍ عَنْ دَاوُدَبْنِالْحُصَیْنِ عَنْ أَبِیسُفْیَانَ مَوْلَی ابْنِأَبِیأَحْمَدَ قَالَ: [سَمِعْتُ أُمَّعَامِرٍ الأَشْهَلِیَّةَ تَقُولُ: جِئْتُ أَنَا وَ لَیْلَیبِنْتُالْخُطَیْمِ وَ حَوَّاءُبِنْتُیَزِیدَبْنِالسَّکَنِبْنِکُرْزِبْنِزَعُورَاءَ فدخلنا علیه و نحن متلففات بِمُرُوطِنَا بَیْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ. فَسَلَّمْتُ وَ نَسَبَنِی فَانْتَسَبْتُ وَ نَسَبَ صَاحِبَتَیَّ فَانْتَسَبَتَا.
فَرَحَّبَ بِنَا ثُمَّ قَالَ: مَا حَاجَتُکُنَّ؟ فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ جِئْنَا نُبَایِعُکَ عَلَی الإِسْلامِ فَإِنَّا قَدْ صَدَّقْنَا بِکَ وَ شَهِدْنَا أَنَّ مَا جِئْتَ بِهِ حَقٌّ. فَقَالَ رسول الله(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ): الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی هَدَاکُنَّ لِلإِسْلامِ. ثُمَّ قَالَ: قَدْ بَایَعْتُکُنَّ. قَالَتْ أُمُّعَامِرٍ: فَدَنَوْتُ مِنْهُ. فقال رسول الله(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ): إِنِّی لاأُصَافِحُ النِّسَاءَ. قَوْلِی لأَلْفِ امْرَأَةٍ کَقَوْلِی لامْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ. وَ کَانَتْ أُمُّ عَامِرٍ تَقُولُ: إِنَّا أَوَّلُ مَنْ بَایَعَ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ)]
أخبرنا محمدبنعمر. حدثنا ابنأبیحَبِیبَةَ عَنْ عَاصِمِبْنِعُمَرَبْنِقَتَادَةَ قَالَ: أَوَّلَ مَنْ بَایَعَ النَّبِیَّ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) أُمُّسَعْدِبْنِمُعَاذٍ کَبْشَةُبِنْتُرَافِعِبْنِعُبَیْدٍ وَ أُمُّعَامِرٍبِنْتٌیَزِیدَبْنِالسَّکَنِ وَ حَوَّاءُبِنْتُیَزِیدَبْنِالسَّکَنِ. وَ مِنْ بَنِیظُفَرَ لَیْلَیبِنْتُالْخُطَیْمِ. وَ مِنْ بَنِیعَمْرِوبْنِعَوْفٍ لَیْلَی وَ مَرْیَمُ وَ تَمِیمَةُ بَنَاتُ أَبِیسُفْیَانَ أَبِیالْبَنَاتِ قُتِلَ بِأُحُدٍ. وَ الشُّمُوسُبِنْتُأَبِیعَامِرٍ الرَّاهِبِ وَ ابْنَتُهَا جَمِیلَةُبِنْتُثَابِتِبْنِأَبِیالأَقْلَحِ وَ طَیْبَةُبِنْتُالنُّعْمَانِبْنِثَابِتِبْنِأَبِیالأَقْلَحِ.
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُبْنُعُمَرَ. حَدَّثَنِی مُحَمَّدُبْنُعَبْدِاللَّهِابْنُأَخِی الزُّهْرِیِّ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی عُرْوَةَبْنِالزُّبَیْرِ وَ هُوَ یَکْتُبُ إِلَی هُبَیْرَةَ صَاحِبِ الْوَلِیدِبْنِعَبْدِالْمَلِکِ.
وَ کَانَ کَتَبَ إِلَیْهِ یَسْأَلُهُ عَنْ قَوْلِ الله عزوجل: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِهِنَّ» الممتحنة: ۱۰. فَکَتَبَ إِلَیْهِ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) صَالَحَ قُرَیْشًا یَوْمَ الْحُدَیْبِیَةِ عَلَی أَنْ یَرُدَّ عَلَیْهِمْ مَنْ جَاءَ بِغَیْرِ إِذْنِ وَلِیٍّ. فَکَانَ یَرُدُّ الرِّجَالَ. فَلَمَّا هَاجَرَ النِّسَاءُ أَبَی اللَّهُ ذَلِکَ أَنْ یَرُدَّهُنَّ إِذَا امْتُحِنَّ بِمِحْنَةِ الإِسْلامِ وَ زَعَمَتْ أَنَّهَا جَاءَتْ رَاغِبَةً فِیهِ. وَ أَمَرَهُ أَنْ یَرُدَّ صَدُقَاتِهِنَّ إِلَیْهِمْ إِذَا احْتَبَسُوا عَنْهُمْ وَ أَنْ یَرُدُّوا عَلَیْهِ مِثْلَ الَّذِی یَرُدُّ عَلَیْهِمْ إِنْ فَعَلُوا. فقال: و اسألوا ما أنفقتم. وَ صَبَّحَهَا أَخَوَاهَا مِنَ الْغَدِ فَطَلَبَاهَا فَأَبَی رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ) أَنْ یَرُدَّهَا إِلَیْهِمَا. فَرَجَعَا إِلَی مَکَّةَ فَأَخْبَرَا قُرَیْشًا فَلَمْیَبْعَثُوا فِی ذَلِکَ أَحَدًا وَ رَضُوا بِأَنْ یُحْبَسَ النساء. «وَ لْیَسْئَلُوا مَا أَنْفَقُوا ذلِکُمْ حُکْمُ اللَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. وَ إِنْ فاتَکُمْ شَیْءٌ مِنْ أَزْواجِکُمْ إِلَی الْکُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ مَا أَنْفَقُوا» الممتحنة: ۱۰-۱۱. فَإِنْ فَاتَ أحدا مِنْکُمْ أَهْلَهُ إِلَی الْکُفَّارِ فَإِنْ أَتَتْکُمُ امْرَأَةٌ مِنْهُنَّ فَأَصَبْتُمْ غَنِیمَةً أَوْ فَیْئًا فَعَوِّضُوهُمْ مِمَّا أَصَبْتُمْ صَدَاقَ الْمَرْأَةِ الَّتِی أَتَتْکُمْ. فَأَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَأَقَرُّوا بِحُکْمِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَبَی الْمُشْرِکُونَ أَنْ یُقِرُّوا بِذَلِکَ. وَ أَنَّ مَا فَاتَ لِلْمُشْرِکِینَ عَلَی الْمُسْلِمِینَ مِنْ صَدَاقِ مَنْ هَاجَرَ مِنْ أَزْوَاجِ الْمُشْرِکِینَ فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُمْ مِثْلَ مَا أَنْفَقُوا مِنْ مَالِ الْمُشْرِکِینَ فِی أَیْدِیکُمْ.
وَ لَسْنَا نَعْلَمُ امْرَأَةً مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَاتَتْ زَوْجَهَا بِلُحُوقِ الْمُشْرِکِینَ بَعْدَ إِیمَانِهَا. وَلَکِنَّهُ حَکَمَ اللَّهُ تَعَالَی بِهِ لأَمْرٍ إِنْ کَانَ. وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. «وَ لاتُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوافِرِ» الممتحنة: ۱۰. یَعْنِی مِنْ غَیْرِ أَهْلِ الْکِتَابِ. فَطَلَّقَ عُمَرُبْنُالْخَطَّابِ مُلَیْکَةَبِنْتَأَبِیأُمَیَّةَ وَ هِیَ أُمُّعُبَیْدِاللهبنعمر. فتزوجها أبوجهمبنحذیفة. و طلق عمر أیضابنتجرول الخزاعیة أُمَّالْحَکَمِبِنْتَأَبِیسُفْیَانَبْنِحَرْبٍ یَوْمَئِذٍ فَتَزَوَّجَهَا عَبْدُاللَّهِبْنُعثمان الثقفی فولدت له عبدالرحمنابنأُمِّالْحَکَمِ.
أَخْبَرَنَا عَبْدُاللَّهِبْنُنُمَیْرٍ. أَخْبَرَنَا سُفْیَانُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عِکْرِمَةَ فِی قوله فَامْتَحِنُوهُنَّ قَالَ: مَا جَاءَ بِکَ إِلا حُبُّ اللَّهِ وَ رَسُولِهُ وَ لا حُبُّ رَجُلٍ مِنَّا وَ لافِرَارٌ من زوجک.